English | Persian
  امروز: شنبه ٣١ فروردین ١٤٠٣  
وبلاگ  |  زندگینامه  |  پیشینه کاری   |  پروژه کیش   |  دیدگاهها   |  فعالیتهای فرهنگی اجتماعی   وب سایت   لینک ها
 
     مصاحبه سيد احمد سام با آقاي مرعشي (27/1/1382) 83/04/04

 مصاحبه سيد احمد سام با آقاي مرعشي (27/1/1382)

         آشنايي من باآقاي مرعشي سابقه اي بيش از بيست سال دارد، در اين مدت بنا به مسئوليت هائي كه داشته ام و به تبع آن ارتباط ها وآشنائيم با افراد مختلف ، آقاي مرعشي را در ميان مجموعه مسئولين البته تا حدي كه اينجانب شناخت دارم فردي استثنائي در ابعاد مختلف يافتم .از نظر تلاش و فعاليت نمونه بارز آن مجموعه هاي زيادي است كه تاكنون در استان كرمان و كشور توسط ايشان بنيان نهاده شده كه قابل توجه است و همچنين سلامت نفس ،تفكر ، روشن بيني ، صداقت و هوشياري از جمله خصيصه هاي آقاي مرعشي هستند . ولي عليرغم اين همه نقاط مثبت،در سالهاي اخير نسبت به ايشان مسائلي مطرح مي شد كه وظيفه خود ديدم در حد بضاعتم نكاتي را در مورد ايشان بيان كنم كه چند يادداشت نوشتم و خواستم ادامه دهم كه مصاحبه اي را در روزنامه اميد كرمان ديدم كه آقاي سام باايشان انجام داده اند تصميم گرفتم بجاي يادداشت نويسي همين مصاحبه را پس از كامل شدن دراين وبلاگ درج كنم تا كساني كه علاقمندند آن را مطالعه و با ديدگاه و زندگي خصوصي و اجتماعي آقاي مرعشي آشنا شوند. از آقاي جمالي زاده مدير مسئول محترم روزنامه اميد كرمان براي ارسال مصاحبه سپاسگزارم . و اين هم مشروح مصاحبه آقاي احمد سام با آقاي سيد حسين مرعشي *******  یزدان پناه ۴خرداد ۱۳۸۳

طی سالهای گذشته ، بطور ملموسی شاهد رواج شایعات واکاذیب فراوان نسبت به سید حسین مرعشی نماینده مردم کرمان در مجالس پنجم وششم بودیم . بطوریکه این شایعات در اذهان عمومی نهادینه شد و باعث گردید چهره ی نامطلوبی از مرعشی در جامعه ارائه شود . رواج این شایعه ها به نحوی بود که فعالیتهای  مرعشی طی سالهای پس از انقلاب با ظن و گمان نگاه می شد . رواج این شایعات که می توان گفت بنحوی سازمان یافته از سوی بعضی افراد معلوم الحال صورت می گرفت ، کار را به نقطه ای رساند که در کمتر مجلس و محفلی ـ حتی خانوادگی ـ نام مرعشی بعنوان یک « رانت خوار» و یا عناوینی از این دست به میان نیاید. اما آن طرف قضیه چیز دیگری بود . آنهایی که مرعشی را از نزدیک می شناختند به این نکته واقف بودند که « قلب مرعشی » برای کرمان می تپد . و این قلب تپنده گاه با مرعشی نامهربانی می کند و او را روانه بیمارستان می نماید ..... بگذریم ..... فصلنامه کرمان در جدیدترین شماره خود که در آخرین روزهای سال 82 منتشر شد ، گفتگوی مفصلی با « مرعشی » انجام داده است . مناسب پنداشتیم تا این گفتگو را در چند شماره تقدیم شما خوانندگان گرامی کنیم . باشد تا آگاهی هم استانیهای عزیز افزایش یابد و کسانی که با هر قصد و نیتی قصد دارند بصورت سازمان یافته سعی در مخدوش کردن فعالیتهای مرعشی دارند و با رواج اکاذیب در بین توده مردم روی ناکاردانی خود سر پوش بگذارند ، « کویر» درکشان به سان « کویر» گسترده گردد . یا حق گفتگو : سید احمد سام : نوروز امسال از سال 82 که در کرمان بودم، از جلو هر ساختمان تازه ساز و هر طرح جدیدی که گذشتم ، دیدم عده ای زمزمه می کنند و چشم و ابرو می پرانند که: « این مال مرعشی است! » ظرف چند روز ، کار به جایی رسید که احساس کردم سید حسین مرعشی تقریباً کل استان کرمان و نقاط مرغوبش را مالک شده است. همان سید حسین مرعشی که او را از سالها پیش به پاکدامنی و سختکوشی و ساده زیستی و خستگی ناپذیری و آرمانخواهی می شناختم و در این ده سال گذشته که در ماموریت خارج از کشور به سر می بردم، به طور طبیعی از او و فعالیتهایش دور بودم. موضوع را با او در میان گذاشتم.از بسیاری از شایعاتی که پشت سرش می گفتند، اصلاً خبر نداشت. به بقیه شایعاتی هم که شنیده بود، اهمیتی نمی داد اما بر اثر اصرار من پذیرفت که گفتگویی با هم داشته باشیم. این گفتگو انجام گرفت و طولانی هم شد. از ساعت 10 شب ـ 27 فروردین ـ که با هواپیمای ماهان ایر از تهران به کرمان رسید و مستقیماً از فرودگاه به خانه مسکونی من در کرمان آمد، تا دو ساعت بعد از نیمه شب حرف زدیم. هرچه شنیده بودم و هرچه می خواستم ، صادقانه و صریح با او که عمرش را و جوانی اش را ـ و حتی آبرویش را ـ با همه محدودیتهای موجود در هر زمان ـ صرف آبادانی منطقه کرده است در میان گذاشتم و او به راحتی به تمامی اقدامات و افترائات پاسخ داد....  امروز چهارشنبه 27 فروردین 1382 است. در کرمان و در خدمت جناب آقای سید حسین مرعشی نماینده مردم کرمان در مجلس شورای اسلامی هستیم. بسیاری از همشهریان ما بدون اغراق ، حضرتعالی را به عنوان تاثیرگذارترین فرد در تاریخ معاصر استان کرمان می شناسند و جامعه امروز هم نیازمند به اصطلاح شفافیت و پاسخگوئی مسئولین به مردم است. در مورد شما و فعالیتهایتان ابهامات و سوالاتی وجود دارد که اگر به آنها پاسخ داده شود در واقع باری را از دوش مردم و همینطور مسئولان برمی دارد و موانع کاذب احتمالی را که بر سر راه تلاشهای مخلصانه آنها ممکن است ایجاد بشود، کم می کند. یک دوستی به من می گفت که هنگامی که حضرتعالی استاندار کرمان بودید و ایشان گویا مسئول تهیه لیستهای حقوقی کارمندان استانداری بود، می دید که حقوق شما مستقیماً به صندوق رفاه کارکنان واریز می شده است تا کارمندان بتوانند وام بگیرند و یا شنیده ام در تمام دوران استانداری حضرتعالی گویا برای پذیرایی از مهمانان در استانداری از بودجه اداری استفاده نمی کردید و حتی دوست دیگری می گفت جوهر سبز خودنویس تان هم از بیت المال نبوده است. هیچ هدیه ای را در تمام این سالها برای خودتان و استفاده شخصی برنداشته اید و همه آنها در محل فعلی استانداری کرمان محفوظ هستند و نزدیک به دو دهه تلاش شبانه روزی به صورت هفت روز در هفته و روزی حداقل 12 ساعت بدون خستگی پشتوانه این سابقه کار اجرائی حضرتعالی در سالهای پس از انقلاب است و بسیاری از کارهای نشدنی و غیر ممکن که حتی طرح آنها باعث تردید می شد به وسیله حضرتعالی و یا با همت شما و پشتکار ، برنامه ریزی وپیگیری جنابعالی و مجموعه همکار و همراه با شما به ثمر رسید. تا اینجا را داشته باشید. اما الان ما در وضعیتی قرار داریم که بدون ذره ای مجامله و تعارف خدمت شما عرض کنم که پشت سر شما مطالبی می گویند که احیاناً ممکن است که در حضور شما کسی نگوید و یا به گوش شما نرسد و همه آن مطالب هم مربوط می شود به رانت خواری و یا سوء استفاده های حضرتعالی از موقعیت و مناصبی که داشته اید و دارید. مثلاً می گویند که حضرتعالی با استفاده از امکانات دولتی یکی از بزرگترین ثروتمندان « دنیا» شده اید. و یادر تمامی شرکتهای کرمان خود شما و یا بستگان و دوستانتان سهم دارید و یا می گویند بخش عظیمی از خودروسازی کرمان، ارگ جدید بم ، هواپیمائی ماهان متعلق به شما و خانواده شماست و یا می گویند بخشی از سهام هتل پنج ستاره جدید التاسیس کرمان ، متعلق به جنابعالی است. می گویند شما در طول دوران تصدی مسئولیتهای اجرایی و بعد هم نمایندگی مجلس در دو دهه اخیر رانت خواری و پارتی بازی را در استان رواج داده اید. می گویند که د رتصمیمات مدیران استان به نفع شخصی خودتان دخالت و اعمال نفوذ می کنید.حتی گویا ساختمان جدیدی به نام ساختمان پزشکان را که در کرمان تاسیس شده است، متعلق به شما می دانند و کار از حوزه مسائل اقتصادی فراتر رفته و حتی شنیده می شود که حضرتعالی در امر بعضی از دستگیری ها و اتفاقاتی که برای یکی ـ دو نفر گویا از نویسندگان و هنرمندان محلی که پیش آمده بود به نمایندگی از سوی حزب کارگزاران سازندگی دست داشته اید و به همین جهت بعضی ها نتیجه می گیرند که به همین علل رای مردم در دوره ششم مجلس شورای اسلامی به شما در مقایسه با دوره پنجم بسیار کمتر شد و علاوه بر آن نتایج رای مردم در همین انتخابات اخیر شورای شهر نشان داد که کسانی که از طرفداران شما هستند ، رای بسیار کمتری از دیگران آوردند. این مقدمات را من گفتم تا ذهنیتی در شما اگر نبوده، ایجاد شود. بعد سوالات را به صورت مشخص دوباره مطرح می کنم. به هر حال ما آنچه را که می گویند ما می شنویم و ممکن است به گوش شما نرسیده باشد بازگو می کنیم تا پاسخ بدهید و قبلاً هم از اتهاماتی که به شما و یا سایر افراد زده شده است عذرخواهی می کنیم، زیرا تا اتهامی مشخص و ثابت نشود، اخلاق دینی و تقوای مطبوعاتی حکم می کند تا نامی از افراد برده نشود. خوب ! جناب آقای مرعشی بنده خواهش می کنم که حضرتعالی میزان ثروت و دارایی و املاک خودتان را که می گویند یکی از بزرگترین ثروتمندان دنیا هستید! برای ما و خوانندگان روشن کنید و بگوئید این دارائیها را اصلاً از کجا به دست آورده اید؟ بسم الله الرحمن الرحیم . با تشکر از حضرتعالی به لحاظ اینکه این فضای صمیمی را ایجاد کردید. باید بگویم مطالبی که شما در مورد نقش بنده، در مقدمه فرمودید نشان حسن ظن حضرتعالی و سایر دوستمانمان در کرمان است که د رواقع برای یک عنصر کوچک و ساده مثل من نقشی قائل هستند و گرنه من یک عضو کوچکی از جامعه کرمان بوده ام و هستم و کار فوق العاده ای هم نکرده ام. آنچه که انجام شده در واقع نتیجه نظام است. نتیجه یک مجموعه خدماتی است که یک انقلاب بزرگ برای کرمان ایجاد کرده است. دورانی که افراد می توانستند به صورت فردی نقش تعیین کننده ای داشته باشند سپری شده و الان دوران کار جمعی است و هیچ کاری نبوده است که بشود به صورت فردی انجام داد. همه کارها به نحوی است که بالاخره باید مجموعه ای از عوامل دست به دست هم بدهند که خوب خوشبختانه در کرمان این اتفاقات خوب افتاد و باید خدار ا از این بابت شکرگزار باشیم . ولی صرفاً به من واقعا مربوط نیست. جمعی که حسن ظن دارند ، اینها را به من مربوط می دانند و جمعی هم که سوظن دارند، اینها را در واقع به عنوان بسترهای استفاده شخصی تلقی می کنند. این در کلیت موضوع . اما در مورد دارایی های شخصی من. به دو نکته اشاره می کنم : اولاً ما در زندگی شخصی و اقتصادی همواره به فضل خدا متکی به خودمان بوده ایم و زندگیمان از راه فلاحت می گذشته است. اگرچه بیشتر خانواده ما روحانی و عالم دینی بودند ولی به قول مرحوم پدرم، اجدادمان از آخوندها و روحانیونی بوده اند که دست بگیر نداشتند و به اصطلاح دستِ بده داشتند. ما زندگی خانوادگیمان متکی به فلاحت بود. از قرنها پیش و در دویست و خرده سالی که در کرمان هستیم هم همینطور بوده است. جد ما که از مازندران هجرت می کرده است به هند، در کرمان به دعوت متولی مدرسه خاندان قلی بیک ، مانده و در آنجا مدرس بوده ولی همزمان با تدریس هیچوقت متکی به استفاده از وجوهات نبودند.  اسمشان چه بوده؟ مر حوم آقا سید علی مازندرانی مجتهد ؛ که د رکرمان و رفنسجان ساکن می شوند. در رفسنجان دست به احیا و آبادانی چند قنات زدند که هنوز « علی آباد» که محل تولد من هست منسوب به ایشان است. زندگی کشاورزیشان را داشتند و در واقع اگر دستشان می رسید به اطرافیانشان هم کمک می کردند . یعنی در واقع دست بده داشتند و دست بگیر نداشتند. این یک سرمایه ای بوده که خوب ما داشتیم. نه در حد وسیع بلکه در حد معمولی که مردم منطقه معمولاً دارند. زندگیمان در حد متوسط خوبی بوده. نکته دوم اینکه خوشبختانه از نعمتهائی که خدا به من داده این است که طمع ندارم و در دورانی هم که ما نمو کردیم و بزرگ می شدیم و شخصیتمان شکل می گرفت خوشبختانه دوران ایثار بود. دوره ایثار و گذشت بود و شخصیت نسل ما اصولاً طوری شکل گرفت که اهل طمع و حرص نبودیم و نیستیم. لذا من در زندگی فردی ام از روزی که وارد فعالیتهای اجتماعی شدم تصمیم قاطعانه ام این شد و این هست و این خواهد بود که چیزی به ملک موروثی پدریم اضافه نکنم و همین طور هم شده است. یعنی همان ارثیه ای که از پدرمان رسیده ما سعی کردیم آن را اصلاً اضافه نکنیم. عرف محل حالا هرچه بوده در همان چهارچوب آن را اداره کردیم.  سهم الارث شما چقدر بوده؟ 20 هکتار باغ پسته است در دو تا روستا  یعنی چند قصب ؟ 8000 قصب  در کجا است؟ در علی آباد سادات و قدرت آباد. علی آباد سادات دهی است که مربوط به سادات مرعشی بوده ـ علی آباد سادات کشکوئیه . و خود سادات هم دهی بوده که مرحوم ابوی ما قنات آن را آباد کرده بوده و به ما به ارث رسیده است. اوائل انقلاب با آن فضای انقلابی من از این دارایی ناراحت هم بودم.  یعنی فکر می کردید که به شما به چشم یک فئودال نگاه می کنند؟ بله ، یعنی چرا ما داریم و مردم ندارند؟ رفتیم در مرحله ای که مقداریش را توزیع کنیم. شروع هم کردیم ، ولی خدا رحمت کند مرحوم حاج اسماعیل دولابی را که از اوتاد بودند در سال 64 که من اولین بار به مکه مشرف شدم، محضر ایشان را درک کردم. در مکه ، در مسجد الحرام با ایشان مشورت کردم خود ایشان خیلی ثروتمند بوده و مقدار زیادی از آن را در جوانی بخشیده بود. ایشان به من گفت: عجله نکن. صبر کن. آن وقت ما جوان بودیم و هزینه ای نداشتیم. بچه نداشتیم. هنوز معنی زندگی را نمی فهمیدیم. تورم هم به این صورت نبود. بعد خیلی خدا را شکر کردم با ایشان مشورت کردم چون همین مقدار ملکی که دارم پشتوانه استقلالم است. یعنی بدون آنکه حقوقی از سیستم بگیریم، زندگیم تامین است و این روی حفظ عزت نفسم خیلی تاثیر می گذارد و کمک بزرگی بوده برای من که بتوانم بدون نیاز در سیستم بمانم و خدمت کنم.  مالک چه مقدار آب هستید؟ 16 حبه جمعاً در دو روستا  هیچ سعی کرده اید باغهایتان را توسعه بدهید و زیاد کنید؟ نه . ببینید در رفسنجان یک مقدار املاک تحت تاثیر موجی که اول انقلاب ایجاد شد که همه جا چاه می زدند در یک روستای 6 دانگی نمی شه یکی بگوید من سهمم را نمی خواهم. یک موتور جدید زده شده و به همان نسبت سهمی که از قنات داشتیم به طور طبیعی از چاه هم به وجود آمد ولی اصل و اساس آنچه داشته ام و دارم همان املاک موروثی است و نه من و نه هیچکدام از مدیران استان در هیچ یک از پروژه هایی که در استان اجرا شده سهم ندارند. من در بخش بعدی توضیح خواهم داد.  بنده قبل از اینکه با شما گفتگو کنم با افراد مختلفی راجع به همین مسائل صحبت می کردم که ببینم مردم چه می گویند یکی از نکاتی که شنیدم این بود که می گفتند آقای مرعشی به دلیل خدماتی که در مدت استانداری کرده اند و همین طور هم الان استمرار دارد زیر ذره بین کامل هستند و مهمترین حرف به ظاهر مثبت ولی در اصل منفی که یکی از دوستان شنیده بود این بود که در گذشته قبل از انقلاب بلا تشبیه آقای آرشام در شهر ما همه کاره بود و حالا آقای مرعشی همه کاره است. این البته فی النفسه اشکالی نیست اما می گویند استاندار و مدیران در این استان بدون اجازه آقای مرعشی آب نمی خورند و همه کارهای استان زیر نظر ایشان است. بخصوص که یک باندی هم آقای مرعشی دارند که در امور اقتصادی و فعالیتهای عمرانی سازمانهای وابسته کار می کنند و همین چند نفر هستند که همه جا را اداره می کنند و شاید برای شما جالب باشد ـ برای من که جالب بودـ که این باند معروف شده است به باند « قلم سبزها» یا « سبز قلم ها » چون آقای مرعشی نامه هایشان را با جوهر سبز امضا می کنند و باند مربوطه هم از ایشان پیروی می کند. به هر حال گویا یک عده خاصی هستند که همه امکانات استان د راختیار آنها است و شما از آنها حمایت می کنید و بدون اجازه حضرتعالی در این استان کسی نمی تواند کار مثبت و سازنده ای انجام بدهد. چه پاسخی می دهید؟ خوب ! عرض کنم حضورتان که سوالتان بخشهای مختلف دارد. ببینید ما تیمی که با هم بودیم و کار می کردیم(نه اینکه فقط با همین تیم کار بکنیم) ولی این تیم یک تیمی بود دانشجویی. من سال 55 وارد دانشگاه شدم. دومین سالی بود که دانشگاه شهید باهنر دانشجو می گرفت. ما یک تیم بودیم که در واقع از سال 56 یک سال قبل از انقلاب شکل گرفت هسته مرکزی جامعه اسلامی کرمان در آن وقت شکل گرفت. دوستانی که دور هم جمع شدیم در واقع یک اشتراکات فکری و عقیدتی داشتیم یعنی دانشجوهائی بودیم که بچه های مذهبی دانشگاه تلقی می شدند. بچه های مذهبی که امام را به عنوان مرجع تقلید قبول داشتند و مبارزه را هم همین طور و به « اسلام سیاسی» معتقد بودند و مبارزه می کردند. ما 16- 17 نفر بودیم. و با همان 16-17 نفر دانشگاه کرمان را با همه کوچکی و نوبنیاد بودنش از همه دانشگاههای کشور ممتاز کردیم، در فعالیتهای سیاسی علیه رژیم شاه این جمع یک جمعی بود که هم خوش فکر بود، هم پاک بود، هم مخلص بود و هم کاملاً منسجم بود، بدون اینکه هیچکس تابع فرد خاصی در جمع باشد، همه با حفظ استقلالشان با هم کار می کردند. همدیگر را قبول داشتند و در خدمت و در مبارزه بر یکدیگر پیشی می گرفتند. ما تنها دانشگاهی بودیم که حرکتهای در واقع انقلابیمان در دانشگاه با گروههای چپ و مارکسیستی مشترک نبود. یعنی کاملاً مستقل از گروه چپ کار می کردیم و بر جریانات شهر هم اثر می گذاشتیم و هنوز جوان بودیم که انقلاب پیروز شد.  متولد چه سالی هستید؟ 1337 . من در سال 1355 هیجده ساله بودم که از رفسنجان به کرمان هجرت کردم برای تحصیل. خوب این جمع با صفا و صمیمی بعد از انقلاب هم وارد فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی شد و در کرمان ماند. ما دانشگاه را به کانونی تبدیل کردیم برای دفاع از خط امام و انقلاب در کرمان. بعد از انقلاب درکرمان هیچکس نبود که آن زمان از خط امام دفاع کند . حتی در بین علما و روحانیون « مقیم کرمان» . به طور مشخص برای شما بگویم وقتی رسیدیم به اولین دوره ریاست جمهوری ، بخشی از علما طرفدار آقای حجتی کرمانی که ما با ایشان به عنوان امام جمعه شهر در تماس بودیم، پیشنهاد کردند که ما بیائیم و بنی صدر و مدنی هر دو را دعوت کنیم در استادیوم شهر تا با هم مناظره کنند و به مردم بگوئیم هر کدام را خواستید انتخاب بکنید. تنها گروهی که آن وقت روی کاندیداتوری آقای دکتر حبیبی ایستادند و ایستادگی کردند گروه ما بودند.  این گروه اسمی هم داشت؟ بله. « جامعه اسلامی دانشگاهیان کرمان» . یا در بحثهای مربوط به در واقع انقلاب، تشکلهای دانشجوئی ـ دانش آموزی که ما در سطح استان ایجاد کردیم تمام استان را جهت می داد. خوب این گروه در واقع فعال باقی ماندند. اولین برنامه ای که خود من مسئولیتش را داشتم کارهایی بود که دانشجویان می کردند برای رسیدگی به کار روستاها. ما در 12 فروردین سال 58 که رای گیری جمهوری اسلامی ایران بود حدود 70 نفر دانشجو در قالب 14 گروه 5 نفره به تمام نقاط دور دست استان اعزام کردیم برای تبلیغ جمهوری اسلامی. بعد همان جمع بدل شد به هسته فعالیتهای روستائی برای رسیدگی به عمران روستاها و کمک به مردم روستاها که خود من مسئول گروه شدم با رای بچه ها.  آن موقع جهاد سازندگی شروع شده بود؟ نه ولی همین هسته ها در دانشگاههای مختلف بود و من رابط تهران با کرمان شدم برای تشکیل جهاد ( جهاد سازندگی) قبل از آنکه فرمان امام منتشر بشود ما باید استان را آماده می کردیم برای سازماندهی. من مامور این کار شدم. جهاد استان را هم تشکیل دادیم و خود من مسئول تشکیل جهاد استان بودم. نزد جناب آقای حجتی کرمانی رفتم. ایشان مرحوم آقای توکلی را معرفی کردند به عنوان نماینده روحانیت. به آقای استاندار( آقای بهرامی ) مراجعه کردیم. آقای قاسم اسدی را معرفی کرد به عنوان نماینده استاندار. به فرهنگیان مراجعه کردیم. آقای مشارزاده را معرفی کردند. به حزب جمهوری اسلامی مراجعه کردیم، آقای مهندس ] محمدرضا[باهنر را معرفی کردند . دستورالعملی داشتیم که باید همه آنها را دعوت می کردیم. این شورا را خود من تشکیل دادم. همه آقایان اصرار داشتند که من در شورای استان بمانم. نپذیرفتم. علاقمند بودم بروم در بم کار کنم. رفتم بم و شورای جهاد بم را تشکیل دادم. خوب! این بچه ها از همین کانال وارد کارهای اجرایی استان شدند. کانال ورود تیم دانشجوئی به فعالیتهای اجتماعی همین جهاد سازندگی بود در بم. مثل آقای جهانگیری که الان وزیر هستند و یا آقای دکتر مصطفوی که رئیس دانشگاه اند و دکتر میرزائی که رئیس مرکز « های تکنولوژی » کرمان هستند. این دوستان دانشجو همه را جمع کردیم و بردیم توی روستاهای بم و آنها شروع کردند به تشکیل اردو و لوله کشی و آبرسانی و خدمات مختلفی که آن وقت می شد انجام داد. این یک کانال ، یک کانال هم کانال سپاه بود. جمعی از دوستان هم به سپاه رفته بودند و کادرهای اطلاعات سپاه را تشکیل داده بودند و کمک می کردند....  از همین جمع دانشجوئی که نام بردید؟ بله ، اینها یواش یواش و به تدریج وارد سیستم اجرایی استان شدند. این جمع هنوز در استان کمک می کندو موثر است منتهی هیچوقت این جمع یک جمع بسته و انحصار طلبی نبوده و اگر می بود نمی توانست اصلا در یک دوره طولانی تاثیر گذار باشد. یکی از بزرگترین دلایل برای اینکه این حرف ( باند و باند بازی) واقعی نیست همین است خوب، در استان ـ زمانی که من استاندار بودم ـ 120 مدیر داشتیم. مجموعه ای از معاونین استاندارو فرمانداران و مدیران کل و روسای سازمانها در کل استان که در واقع زیر مجموعه استانداری بحساب می آمدند . از مجموع این مدیران استان 5 نفرشان ممکن بود از این جمع باشند. این جمع با مقدار زیادی از نیروهای دانشگاهی و غیر دانشگاهی در بیرون از خودشان کار می کردند. به عنوان نمونه خدمتتان بگویم. آقای دکتر مصطفوی یک دانشجویی بوده که مبارزه اش را کرده بعد هم آمده در جهاد دانشگاهی کار می کرده و مسئول جهاد دانشگاهی استان بوده. تحصیلش تمام شده برگشته رفته در بخش شیمی کارش را شروع کرده و به طور خیلی طبیعی پیشنهاد کردند رئیس دانشکده ] احتمالاً منظور مصاحبه شونده دانشگاه بوده است [بشود و بعد با رای قاطع و خواسته عامه دانشگاهیان ایشان شده رئیس دانشگاه کرمان و الان که دانشگاه را اداره می کند با همه کار می کند. اینطور نیست که فقط با جمعی خاص کار بکند.  شما چند تا از یاران قدیم را از دوران دانشجویی میتوانید نام ببرید؟ خدا رحمت کند مرحوم مسعود محمودی بودند که مرحوم شدند. آقای دکتر مصطفوی بودند که الان رئیس دانشگاه ] باهنر[ هستند. آقای دکتر میرزایی بودند که الان رئیس مرکز تکنولوژی علوم پیشرفته هستند. آقای حاتمی بودند که مدتی رئیس دفتر استانداری بودند و الان در سازمان برق شمال کرمان هستند، عضو هیات مدیره برق شمال کرمان هستند. آقای سیاوشی، که الان معاون استانداری هستند. آقای جهانگیری بودند که الان وزیرند. آقای بانک بودند که الان معاون وزیر خارجه اند. آقای دکتر یدالله اسلامی بودند که یک دوره وکیل بافت بودند و الان پزشک هستند و آقای قائد بودند که الان د روزارت معادن رئیس امور اداری وزارت صنایع و معادن هستند. آقای وحید ذکاء اسدی بودند که الان رئیس حراست صنایع و معادن اند. آقایان اسکندری هم بودند که جدا شدند از جمع ما (آقای حسین و مظفر اسکندری) همه اینها جمعی بودند که چند تا خصلت داشتند. یکی اینکه پاک بودند و هنوز هم هستند یعنی در مورد اینها تا الان موردی نداشته ایم که آلودگی مادی ـ مالی ـ اخلاقی ـ سیاسی از آنها گزارش شده باشد. از لحاظ سیاسی اینها وفادار به امام و خط امام بودند و به نظام جمهوری اسلامی و هنوز هم وفادارند. از لحاظ توانایی، نیروهای توانایی بودند. از لحاظ اخلاص و دوری از زد و بندهای معمول ، آدمهای مخلصی بودند. هر کاری بهشان محول شد انجام می دادند. اصراری بر ماندن در جای خاصی نداشتند. من از آن یک دوره 2 ساله در تهران بودم ( به عنوان رئیس دفتر ریاست جمهوری) و بعد برگشتم به کرمان کاندیدای مجلس شدم. در دوره قبل از آن که من وارد مبارزات انتخاباتی شوم رای نمایندگان کرمان تقریباً 40-45 هزار بود. و تعداد شرکت کننده هم 70-80 هزار نفر . تا دوره پنجم که من کاندیدا شدم، بیشترین رای را در دوره سوم مرحوم آقای حسنی و آقای مهندس موذن زاده داشتند. 75 هزار رای داشتند و رقیبشان آقای ساوه بودند که 5 هزار رای داشتند تعداد شرکت کننده هم 85 هزار نفر بود. در دوره پنجم که من وارد مبارزات انتخاباتی کرمان شدم، بدون آن که تبلیغات زیاد و سنگینی بخواهیم بکنیم، به طور طبیعی رای 85 هزار نفری تبدیل شد به 200 هزار نفر یعنی 200 تا 210 هزار نفر شرکت کننده بودند از کرمان ( در دوره پنجم) ، و من 150 هزار رای آوردم و رقیب من 50 هزار رای ، و یعنی من 100 هزار رای بیشتر از رقیب خود آوردم. حالا دیگر خود شما می توانید تحلیل کنید. اگر کسی قرار بود که در دوره استانداری اش انحصار طلبی کرده باشد، در دوره استانداری اش با عده خاصی کار کرده باشد، آیا اصلا می تواند با چنین اقبال عمومی مواجه شود؟ هنوز 2 خرداد به وقوع نپیوسته بود. اگر ماها می خواستیم به اندازه ای که بعضی دوستان در سطح ملی برای 2 خرداد تبلیغ کردند در این مورد تبلیغ کنیم، نتایج قابل توجهی عرضه می شد. هم تعداد شرکت کننده در کرمان رشدش فوق العاده بود ،یعنی بیش از 150 درصد رشد داشت و هم رای من نسبت به رقیبم 200 درصد بالاتر بوده. یعنی من 300 درصد رقیبم رای داشتم. 72 درصد آرا را من داشتم و این یک انفجار رای بود که البته خوب بخش مهم آن ناشی از رابطه صمیمی بوده که بین ما و همه مردم وجود داشته و همین سرمایه ما بوده و هست و تصور می کنم از این راه مردم کرمان می خواسته اند به نوعی قدرشناسی کنند. البته این امر، دلیلی بر خوبی من نبوده. دلیل بر خوبی مردم بوده است. ولی در هر حال، این را من بزرگترین دلیل می گیریم برای اینکه اینطور نیست که انحصار طلبانه کار کرده باشیم. ممکن است که یک عده برای اینکه عقب ماندگی های خودشان را جبران کنند، بیایند بگویند آقا اینها اینجور است و آنجور است! ولی شما بگردید و حتی یک نفر از مدیران استان را که جزو مخالفین سیاسی ما بوده اند پیدا کنید که بیایند و بگویند که ما به این جمع مراجعه کردیم وخواستیم کار مثبتی انجام دهیم وجلوی کار ما را گرفتند. یک نفر در استان کرمان بیاید و ادعا کند که من پروژه مفیدی را می خواسته ام اجرا کنم ،می خواسته ام یک طرح صنعتی بزنم. می خواسته ام یک مدرسه بزنم. می خواسته ام یک راه بسازم، رفته ام مراجعه کرده ام ولی کمک نگرفته ام و یا با مانع مواجه شده ام. یعنی هیچ کاری نبوده که مطرح شده باشد و جدی گرفته نشده باشد و از او حمایت نشده باشد. حتی مخالفان جدی سیاسی ، که به ما مراجعه می کردند، کمک می شدند. دو سال پیش یکی از رفقای سیاسی را که گوشه گیر شده بود، صدا زدم و گفتم شما چرا بیکار نشسته اید؟ بالاخره در سیاست آدم یک دور عقب می افتد. معنی ندارد که شما بنشینید و دست روی دست بگذارید و اقدام نکنید. برود یک موسسه فرهنگی تاسیس بکند. یا یک دانشگاه تاسیس کند. با همه این نیروهای فعال استان برخورد مثبت شده، بدون در نظر گرفتن روابط جناحی وسعی شده به همه نقاط استان توجه شود. این واقعاً یک شبهه ای بیشتر نیست. و آن که در مورد من می گویند که مثلاً در همه کارها هست علتش این است که من خودم به طور طبیعی وقت می گذارم، و کمک می کنم، یعنی من هستم که به حرف آنها گوش می دهم و نه اینکه دیگران در استان گوش به حرف من بکنند. من هر فرمانی آقای استاندار بدهند می برم برایشان. من هر فرمانی آقای استاندار بدهد انجام می دهم. خوب اگر آقایان یک کسی را در تهران داشته باشند که در حد یک پادو، و بدون هیچ جیره و مواجبی نامه هایشان را ببرد و پیگیری کند، کمک شان کند، کارهایشان را هماهنگ کند، عیبی دارد؟ اگر کسی باشد که مشورت به آنها بدهد، بدون اینکه چشمداشتی داشته باشد بد است؟ من از سال 59 مسئولیت استانی داشته ام. از 59 تا 61 عضو شورای جهاد استان بودم و تا دورترین نقاط استان را می رفتم و می آمدم. استان را می شناسم. از 61 تا 64 ـ چهارسال ـ معاون استاندار بودم، در تماس بودم و با مدیران مختلف و با کارشناسان مختلف همکاری می کردم. شاید بتوان گفت ذهن من در حال حاضر یک بایگانی سیار است! و بعد هم که خود من استاندار شدم و دو سال هم مسئولیت دفتر رئیس جمهوری را داشتم. در دولت شرکت می کردم، در شورای امنیت شرکت می کردم. مسائل ملی را می شناسم. روابط منطقی با کارشناسان ملی داشته ام. بنابراین من یک مشاور هستم برای مسئولین استان.  در واقع بیشتر از یک « نامه رسان» می توانید موثر باشید؟! یعنی مثلاً مشکلی را که آنان درچهارساعت ممکن است بحث کنندو به نتیجه ای برسند شاید من در ده دقیقه راه حل آن را پیدا کنم. اگر هم آنها راه حل بهتری پیشنهاد کنند، طبیعی است که من می پذیرم. البته من به تنهایی و باخودم فکر نمی کنم. در واقع من یک جمع کننده هستم. به تمامی فکرهای نو گوش می دهم. و این می شود یک نقطه واحد که افکار مختلف جمع می شود که می تواند یک جمع بندی در مورد مسائل مختلف داشته باشد و من مشورت به آنها می دهم از این راه. و بعلاوه، من سعی می کنم دیگران را نیز به فعالیت وادار کنم. یک روز به ما گفتند که یک نقطه ای در کویر شهداد هست که این گودترین نقطه ایران است. و خوب طبیعتاً من این موضوع را رها نکردم. یعنی اگر پدیده ای وجود داشته باشد، برای یک استان خیلی مزیت دارد که می توان در مورد آن صحبت کرد و تبلیغ کرد. من حداقل در 3 سفر ریسک کردم و با یک هلی کوپتر به تنهایی در عمل 100- 150 کیلومتری کویر شهداد جلو رفتم که خودم شخصا ببینم آیا این نقطه اصلا وجود دارد یا نه ! و در پایان نتوانستیم به این نتیجه برسیم یعنی چنین نقطه ای نبود. و خوب کسی که بخواهد اینقدر وقت بگذارد، طبیعی است که اطلاعات بیشتری پیدا می کند و می تواند به دیگران هم اطلاعات بدهد. این که می گویند لزوماً باید همه کارها در استانداری توسط من تائید شوند تا انجام شوند درست نیست. خیلی از کارها در استان شده است که من اصلا هیچ اطلاعی هم نداشته ام.  حتی بعضاً برخلاف میل شما.... بله. حتی برخلاف میل من بوده. من نماینده مجلس بودم. خدا رحمت کند آقای محمودی را که استاندار بودندو رفیق صمیمی و قدیمی من بود اما فرماندار کرمان را بدون رضایت من عوض کردند. در مورد مدیر کل معادن هم دوست صمیمی من بودند همین اتفاق افتاد و من هم با مدیر بعدی کار کردم. هیچ اتفاقی هم نیفتاد.  یعنی می خواهید بگویید که اصلا اینطور نیست که شما در استان اعمال نفوذ بکنید؟ اصلا اینطور نیست. من اساساً اهل تحکم نیستم. من در روابطم بسیار منعطفم. حتی در روابط خانوادگی خیلی از اوقات برخلاف میل خودم، از بچه ها رای می گرفتم و اگر آن کار را اکثریت بچه ها می خواستند، انجام می دادم. ولی در کارم جدی هستم. جدیت غیر از انحصار طلبی و دیکتاتوری است. ولی وقتی قرار است کاری انجام شود، باید بشود. من با تنبلی مخالفم! این که پشت گوش بیندازیم بد است. وقتی تصمیمی می گیرم، بر تصمیم می ایستم چند سال پیش روزی یک عده از دوستان از فهرج بم پیش من آمدند که جزو مخالفان سیاسی ما بودند. احساس عمومی آنها این بود که سیستم بم به آنها سرویس و خدمات نمی دهد.  یعنی چه؟ منظورتان از سرویس ندادن سیستم بم چیست؟ بخش مدیریت بم چون از لحاظ سیاسی با آنها در تضاد بود با آنها همکاری نمی کردند. آمدند پیش من. یک جمعی از بزرگان فهرج آمدند و گفتند که: « ما شهرداری خود کفا می خواهیم! » من همان موقع یکی از همراهان آقایان را که مطلع تر و واردتر بود به عنوان شهردار ابلاغ را به دستش دادم و به بم برگشتند. بعد از یک هفته، شخصاً و سرزده به فهرج رفتم تا ببینم آیا شهرداری بهتر شده است یا نه. دیدم که همین طور بوده، تقویتشان کردم کمکشان کردم.  و مخالفشان هم بودید؟ بله. و مخالف ما هم بودند! ما در استانداری هیچ کدام از این حرفها را نداشتیم. شما می توانید از تمامی مخالفان ما بپرسید. در مورد امام جمعه های استان بگویم. در دوره نمایندگی بنده، امام جمعه هایی داشتیم که جز مخالفان سیاسی ما بودند ولی از روزی که من بعنوان نماینده مستقر شدم، تا به امروز برای انجام هر کاری به ما مراجعه کردند با کمال میل انجام دادیم. و یا ازدیگران بگویم. همین آقایان اسکندری که از دوستان ما بودند و و بعد از ما جدا شدند، یک مجموعه خوبی هستند. و مجتمع اقتصادی به نام مشیز را هم اداره می کنند. جالب این که همه در کرمان فکر می کنند. « مشیز» مال من است! این مجموعه در اختیار کسانی بوده که بالاخره با من از در مخالفت در آمدند! (دوستان قدیمی ما هم بودند) من چند وقت پیش به آقای حسین اسکندری می گفتم که آقای اسکندری : « شما مخالف ما بودید، ما حاکم بودیم! ظاهراً شما هم از جمع هیات حاکمه کرمان رفتید کنار! آیا شما در هیچ جا و هیچ وقت احساس کردید که کسی تضییقاتی برای شما قائل شده باشد؟! گفتند: « نه» گفتم: هیچ وقت احساس کردید که در فشار قرار گرفته اید؟ و آیا ما حتی یک جمله علیه شما گفته ایم؟ یعنی کافی بود که ما فقط بگوییم این صندوق قرض الحسنه مشیز اعتبار ندارد. خوب ، تاثیر گذار بود. اما هرگز این طور نشد. حتی برعکس اگر در مواقعی دچار مشکل شده اند ، ما با کمال نیرو به آنها کمک کردیم. و این کار درستی بود چون این مجموعه، عضوی از اقتصاد استان است. بالاخره من می خواهم در موضع نمایندگی فکر بکنم، تلاش بکنم؛ ( و یا آقای کریمی در موضع استانداری) فکر بکنیم، تلاش بکنیم که برای دو نفر کار درست کنیم. خوب یک شخص چند نفر را می تواند از بیکاری در آورد؟ چند مشکل را می تواند حل کند ؟ مگر می شود کسی صادقانه به دنبال عمران ،توسعه و آبادانی یک استان باشد، و بعد بگردد بگوید این خوبی و آبادانی فقط به دست من و یا جمع خاصی باید انجام شود؟! مگر می شود؟ فرد ، فرد کسانی که در استان لیاقت دارند باید فعال باشند. چه مخالف، چه موافق؛ باید در میدان باشند. بنابراین طرح این ادعا، شبهه ای بیش نیست.  بسيار خوب . پس اجازه بدهید من چند مورد مشخص خدمتتان عرض کنم. یکی اینکه شنیده می شود اطرافیان حضرتعالی قبل از اجرای طرح ها ( به عنوان مثال طرحی نظیر ارگ جدید بم؛ یا منطقه آزاد سیرجان)ـ اینها چون اطلاع داشتند، صاحب سرمایه ها و ثروت های کلان شدند. با خرید زمین های حواشی آن طرحها و کارهای امثال آن. شما پاسختان چیست؟ اولین باری است که من این رامی شنوم! من حاضرم در مورد همه این نوع مطالبی که می گویند درهر جمعی و در حضور همه مردم بحث کنم و اگر افراد مطلبی و سوالی دارند، ارائه کنند. این یک دروغ محضِ محض است. منطقه ویژه اقتصادی سیرجان 1450 هکتار زمین داشته است که هر 1450 هکتار زمین اش متعلق به سازمان عمران کرمان است. سهام سازمان عمران کرمان هم بخشی از آن متعلق به شهرداری های استان است و بخشی متعلق به « کرمان خودرو» و هیچ شخصی در آنجا سهام دار نیست. هیچ یک از مدیران سهام دار نیستند....  یعنی اشخاص حقیقی در آنجا سهامی ندارند؟ هیچ شخص حقیقی در آنجا سهام دار نیست. چه کسی است که می خواهد ادعا کند و بگوید که حتی یک نفر از مدیران استان ، یک نفر از دوستان ما، یا یک نفر از اقوام ما در آنجا زمینی خریده است؟ بگویند تا صحت و سقم آن معلوم شود. و اما در بم، تمام اطراف بم، از کنار ارگ جدید تا زاهدان زمین است. ... آنجا هم 2000 هکتار زمین از منابع طبیعی واگذار شده و ارگ جدید که در معرض عمران و آبادی قرار گرفته! این یک دروغ (به قول رفسنجانی ها شاخداری) است. شما از طرف ما وکیل هستید که هرکس ادعایی از این گونه ادعاها دارد بیاورید و اصلاً چاپ کنید و افشاگری کنید.  بسیار خوب ! شایعه دیگر این است که مدیر سهام طلایی با شرکت سرمایه گذاری ای که درست شده است، خیلی سواستفاده کرده است.... به این نحو که وقتی مردم می خواستند پولشان را پس بگیرند، پاسخ ایشان در جواب این بوده که « پولی در کار نیست» و چون مردم سرخورده شدند، شروع کردند به فروش سهام خودشان به قیمت ارزان و ایشان که با خبر بودند که به زودی یک سود قابل توجهی پرداخت خواهد شد، سهام بسیاری از افراد را خریده اند و به این ترتیب صاحب ثروت بسیار کلانی شده اند. اسمشان چیست؟ اسمی نیاورده اند؟  نه. اسم خاصی نشنیده ام. خوب. شرکت سهام طلایی که تاکنون دو مدیر بیشتر نداشته است. مدیر عامل قبلی آقای « صاحب جمعی» بودند که هیچ سهمی از شرکت نخریده اند و آقای مسملمین هم که الان هستند که باز ایشان هم سهام دار شرکت نیستند و حتی یک سهم هم ندارند. این بنابراین واقعیت ندارد، چرا که شرکت سهامی عامی است که سهام آن عرضه شده به مردم. مردم هم استقبال کردند و خریده اند. الان هم که چهاریا پنج سال متوالی است که هر چهار سال سود داده. حتی علاوه بر آن که سود معمول سهام را دادند، در چند سرمایه گذاری مهم صنعتی هم فعالیت کرده اند. مثلاً کارخانه ابزار برشی ماهان در شهرک صنعتی شماره 2 کرمان فعال است که از طرح های خوب صنعتی شان است. تلویزیون «پاریز» هست در منطقه ویژه اقتصادی سیرجان که الان فعال هست. تلویزیون های LG را توليد مي كند . شرکت آلومینیوم 1000 کرمان هست که بیش از 50 درصد سهام آن به این شرکت تعلق دارد، که در حال ساختمان هستند و انشاالله امسال ماشین آلات این نصب خواهد شد و از واحدهای بزرگ صنعتی استان است.  و شما و اطرافیانتان هیچ یک در اینها سهامی ندارید؟ روشن است که نه . در هیچ طرحی (خوشبختانه) هیچ سهمی نداشته ایم.  خوب ، حالا ، شما درباره این دو شرکت یا کمپانی عمده برای خوانندگانمان توضیح دهید و بگویید که اینها مال که هستند، سود آنها به جیب چه کسی می رود؟ منظورم یکی « کرمان خودرو» است و دیگری شرکت هواپیمایی « ماهان».... ببینید؛ من در زمانی که استاندار بودم، با چند واقعیت مواجه بودیم. اولین واقعیت این بود که توسعه استان و یا بهتر بگویم ایجاد یک جهش در توسعه استان به یک جلو برنده یا یک موتور محرک نیاز داشت. کارهای جدیدی بوده که می توانست روحیه بدهد به دیگران تا بقیه هم حرکت کنند. به حرکت می گوییم حرکتهای پیشتاز یا حرکتهای جهشی، که می توانستند جهش به وجود بیاورند. یکی از آنها ایجاد منطقه ویژ ه اقتصادی سیرجان بود. دیگری، منطقه ویژه اقتصادی ارگ جدید بود. دیگری ، هواپیمایی ماهان بود.... در داخل منطقه ویژه اقتصادی بم( ارگ جدید) فعالیت خودروسازی کرمان بود. اینها در واقع پروژه هایی بودند که می توانستند ایجاد تحرکت کنند. یا مثلا در رفسنجان مجتمع صنعتی بود که آقای هاشمیان بیشتر زحمات آن را به دوش گرفتند. در نقاط مختلف استان پروژه هایی بود که بعضی انجام شد و بعضی نشد. برای به وجود آوردن این پروژه های پیشتاز ما با چندین مانع جدی مواجه بودیم. اولین محدودیت این بود که ما به عنوان استانداری نمی توانستیم شرکت دولتی تاسیس کنیم. یعنی اختیار انجام چنین کاری نداشتیم و غیر قانونی بود. ایجاد شرکت دولتی به اجازه مجلس نیاز داشت که خود مجلس هم براساس سیاستهایش تعداد شرکت دولتی را نمی خواست زیاد کند، که به نفع کشور هم نبود ، و نیست. راه دوم این بود که دست روی دست بگذاریم و بگوییم که مردم خودشان باید این کار را انجام بدهند و ما فقط وظیفه داریم در رفت و آمد با استانداری باشیم، نظاره کنیم، نامه امضا کنیم ( یعنی کاری را که همه استاندارها و همه مدیران عافیت طلب انجام می دهند) و خوب بعد هم وقتی کاری انجام نمی شد ما بایستی می گفتیم کسی نیامده که بخواهد ما نامه ای امضا بکنیم! و زمان را به این صورت هدر بدهیم. راه دیگری که شاید راه درستی هم بود این بود که ما بخش خصوصی را فعال کنیم، که کردیم البته خیلی از واحدهایی را که می توانستیم کمک کردیم به نحو عالی راه افتادند. اما بخش خصوصی اولا بیش از حد خاصی حاضر به پذیرفتن مسئولیت و ریسک نبود، یعنی مثلاً هیچ وقت ما نمی توانستیم یک بخش خصوصی را قانع کنیم بیایید در جایی مثل بم خودروسازی بزند....  با توجه به سوددهی بالای بخش تجاری. بله. به علاوه اینکه اگر هم دست به چنین کاری می زدند، حداکثر در کرمان این کار را انجام می دادند و از شهر کرمان آن طرف تر کسی حاضر نبود حتی پا بگذارد. و محدودیت دیگر این بود که آیا من کدام یک از بخش های خصوصی و یا چه کسی را در بخش خصوصی بخوانم و بگویم فلانی برو و شرکت هواپیماییماهان را راه اندازی کن و فردا نگویند که مرعشی خودش شریک اوست؟ حالا که این کار را نکرده ایم، اینقدر به ما فحش و ناسزا می گویند و شایعه می سازند و اتهام می زنند. شما فکرش را بکنید اگر ما هواپیمایی را داده بودیم به یک بخش خصوصی، حالا چطور می خواستیم به این سوالات جواب بدهیم؟ با این تنگ نظریهایی که هست، کدام استاندار جرات می کند به طرف یک بخش خصوصی برود و آن را حمایت کند و بگوید یک شرکت هواپیمایی راه بینداز. برو هواپیما بخر! ما اگر به یک شرکت بگوییم بروید و ده تا کامیون بخرید، فردای همان روز هزار حرف ازش در می آِید و مردم می گویند، « آقا ، همه این کامیون ها مال خودش است!» این هم یک محدودیت دیگر! این را هم اضافه کنم که حالا البته کشور بازتر شده. همه فواید بخش های خصوصی را بهتر فهمیده اند. همه دارند بر خصوصی سازی تکیه می کنند. مقام معظم رهبری همین را می گویند، رئیس جمهور همینطور.... و تازه هنوز این کارها به نحو مطلب نمی شود در کشور! ؛ حالا مایی که می خواستیم درسالهای 65 ، 66 تا 70 تصمیم بگیریم، چه کسی می خواست زیر این مسئولیت برود؟ با خود گفتیم که « ما چه کار می توانیم بکنیم»؛ به هر حال ما جوان بودیم؛ پرتحرک بودیم، دلمان برای وضع استان می سوخت و اهل ریسک هم بودیم. و چیزی که خود من را خوشحال می کند و ضمیر مرا شاد نگه می دارد ، این است که من هیچ وقت از هیچ کاری نترسیدم.  به غیر از خدا ! او که کریم است. و ما از کریم اصلا نمی ترسیم! .... عرض کنم که ، هیچ وقت از پذیرش مسئولیت نترسیدم و کاری را که درست می دیدم ، به آن عمل می کردم. خوب ، دیدیم نمی توانیم مسئولیت نپذیریم. محدودیت ها را که در نظر گرفتیم به یک جمع بندی به نظر خودم خوبی رسیدیم و آن هم اینکه بیائیم موسسه ای درست کنیم که این موسسه غیر انتفاعی و خیریه باشد و هدفش توسعه استان باشد و این هنوز در کشور بدیع است. یعنی هنوز هیچکس به این فکر اقتدا نکرده ، با اینکه چند سال هم گذشته است. فکر می کنم 12 سال گذشته باشد. ما معمولا در جامعه مان کار خیر را در این می دانیم که مثلاً به یتیمی چیزی بدهیم یا مدرسه و یا پل و یا یک راه بسازیم اساسا اگر کسی با واقعیتهای اجتماعی و اقتصادی امروز آشنا باشد و اثرات و نقش توسعه را بفهمد می داند که هیچ کاری از توسعه خیرتر نیست. کار خیر، یعنی کمک به توسعه جامعه. توسعه است که ریشه های فقر را از بین می برد و توسعه هست که جامعه را به تعادل می رساند و عدم تعادل ها را از بین می برد و اصلا بسترهای ناهنجاری ها و کاستی ها و کمبودها را از بین می برد و شما جامعه تان به تعادل می رسد. وقتی به تعادل رسید، نیازهایش در درون خودش تامین می شود. به هر حال، ما با جمع دوستانمان به این فکر رسیدیم که ما می توانیم یک موسسه غیر انتفاعی خیریه درست کنیم که کار خیرش این نیست که درآمد کسب کند و به یک عده فقیر کمک کند بلکه این موسسه کارش ، « کارآفرینی » است. کارش ایجاد بسترهای جدید توسعه است. کارش توسعه است به همین جهت عده ای می گویند این موسسه ای که راه انداخته اید ( مولی الموحدین) کار خیرش کجاست؟ ما موسسه مولی الموحدین را با همین هدف ـ توسعه ـ راه اندازی کردیم. در همان زمان رفقای من می گفتند تو به عنوان « سید حسین مرعشی» داری این را تاسیس می کنی. پس خودت هم همواره رئیس هیئت امنا باش ـ من می گفتم که من بعنوان استاندار این کار را می کنم این ظرفیت شخصی من نیست. درست است که من الان می توانم بنویسم سید حسین مرعی مادام العمر و مادام الحیات رئیس هیئت امنای اینجاست ولی این درست نیست و استاندار کرمان باید رئیس اینجا باشد. این موسسه باید وابسته به استانداری باشد. لذا این موسسه تاسیس شد بعد هم استانداران کرمان همواره رئیس هیئت امنای آن بودند و هستند.  دولتی نبود؟ دولتی نیست ولی متکی به استان است.  حالا این موسسه چه کار می کند؟ در هر کاری که توسعه استان را بتواند تسریع کند، مسئولیت می پذیرد و وارد عمل می شود. خوب شرایطی پیش آمد و خداوند لطف و عنایت کرد هواپیمایی ماهان مانند ثروت بادآورده ای در دامان استان افتاد. صددرصد سهام ماهان متعلق به « مولی الموحدین» بوده و هست. البته اخیرا در جریان توسعه است در جریان توسعه دارند بحث می کنند در هیئت امنا و هیئت مدیره ماهان که اگر بخواهند گسترش بدهند شاید مجبور شوند شریک خارجی بگیرند در حد زیر 50درصد. این مورد بحث است ولی، امروز سهامش صددرصد مال موسسه مولی الموحدین است و هیچ سهام خصوصی هم ندارد. فقط 2 درصد را به یکی از مدیرانی که اوایل جذب کرده بودیم، واگذار کردیم که آن هم در واقع منتقل می شود به خود موسسه. این 2 درصد متعلق به یکی از کاپیتانهای خارج از کشور بود که بعد نماند و سهامش را خودش واگذار می کند.  شنیده ام در جایی گفته اید حتی یک بلیط مجانی هم مدیران ماهان ایر برای خود برنداشته اند؟ ماهان شرکت منظمی است که کارش را می کند و هیچکس برای خودش حقی قائل نیست. نه من ، نه مدیران موسسه مولی الموحدین ، نه آقای استاندار، هیچکدام.یکجا یک نفرپیدا شود و بگوید مرعشی و خانواده اش ، یا آقای استاندار و مدیرانی که ماهان را اداره کردند(حتی مهندس عرب زاده مدیر عاملش ) حتی یک بلیط مجانی از ماهان گرفتند و سفر داخلی رفتند. (سفر خارجی پیشکش) خیلی روشن است اگر قرار بود یک عده بخورند و ببرند نمی ماند و رشد نمی کرد. ببینید برایتان مثال می زنم کار چقدر پیچیده و سخت است بنیاد( مستضعفان که وارث در واقع ثروت یک عده زیادی ثروتمندانی است که اموالشان مصادره شده و در اختیار بنیاد قرار گرفته با آنهمه دارایی جز بزرگترین مجموعه اقتصادی ایران است. یک شرکت هواپیمایی به نام بن ایرتاسیس کرد همزمان با ماهان ایر، ولی با 10 میلیارد تومان ضرر تعطیلش کرد ولی ماهان ایر را با صفر ریال سرمایه ما در کرمان تاسیس کردیم. امروز صاحب میلیون ها دلار سرمایه است. خوب اگر قرار بود بلیط مجانی به کسی بدهند و کسی ازش سود ببرد که به اینجا نمی رسید. نکته دیگری که می گویند اینکه در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی آقایی به نام آقای نگارستانی وضعشان از شما بهتر بوده که با وساطت دوستان مبلغ 20 میلیون تومان به ایشان داده اند که ایشان را وادار به حاشیه نشینی کنند تا آقای مرعشی انتخاب شود. (اینها هه نقل و حدیث و شایعه است و ما از جناب آقای نگارستانی قبلاً عذرخواهی می کنیم و طرح این سوالات برای زدودن غبارهای شایعه و روشن شدن ماجراست.) نه. آقای نگارستانی که خودش را رقیب من نمی دانست و فرضش بر این بود که فرض عمومی کرمانی ها هم همین بود که من رای اول را دارم. بین نفر دوم و سوم رقابت بین آقای خوشرو و نگارستانی است. تا آخرین هم آقای نگارستانی رقابتش را کرد فرضش هم بر این بود که با من رقابت نمی کند . چون بالاخره ایشان از مدیران من بوده و فرضش بر این بود که با نفر دوم رقابت می کند .با من مشورت کرد و گفتم تو بالاخره حق طبیعی ات است و خودت را برای این کار صالح می دانی وارد شو و رقابت کن . ما هم هیچوقت نگفتیم کسی رقابت نمی کند . بالاخره وقتی در انتخابات کسی وارد می شود بردوباخت دارد و اگر کسی بخواهد از قبل حتماً ببرد اصلاً نباید وارد انتخابات شود. باید وارد کار دیگری شود که حتماً برد داشته باشد . ایشان از ابتدا فرضش اصلاً نبود که با من رقابت کند ولی عملا انتطوری شد . بین من و ایشان که من شدم دوم و او شد سوم و مبارزه اش را هم کرد و هیچوقت کسی نگفت مبارزه نکن هیچ جسارتی هم هیچکس به ایشان نکرد. الان هم از دوستان ماست و با هم در تماس هستیم خوب من حدود 8000 یا9000 رای در مجموع بیشتر از ایشان آوردم. • از فرزندانتان بگویید . من از طرح این سوال هم منظوری دارم ، برای طرح این سوال بعدی . چند ساله هستند ؟ آیا درس می خوانند ؟ ازدواج کرده اند؟ من چهار فرزند دارم . اولین آنها دختر است، طاهره نام دارد. سال سوم فیزیک دانشگاه کرمان است . پسر دومم ، محمد تقی است که در دانشگاه تهران مدیریت صنعتی می خواند وعلی هم که امسال سال اول دانشگاه شهید باهنر کرمان است وآمار می خواند . محمد هم هست که کلاس پنجم دبستان را در تهران می گذراند. خوب ، من جایی بودم ، در یک مهمانی .این را خودم شنیدم . یکی از همشهری های رفسنجانی که فرزندشان در یک جایی، دانشگاه آزاد یک شهر دور افتاده قبول شده بود و بعد از سرتاسف می گفت « ای کاش ما هم یک پارتی داشتیم ، مثل آقای مرعشی !» گفتم : « چطور ؟» گفت : ایشان فرزندشان در یک دانشگاه دورافتاده ای قبول شده بود . ولی فرزند ایشان رفتند خدمت یک بانوی بزرگواری که همسر یکی از بزرگان کشور هستند یک نوشته ای گرفت برد خدمت رئیس دانشگاه آزاد اسلامی ـ آقای دکترجاسبی ـ و بواسطه همین نوشته این دانشجوی جوان را که پسر آقای مرعشی هستند، از یک شهر دورافتاده ای منتقل کردند به تهران ! کاش که ما هم چنین امکانی داشتیم و چنین کاری می توانستیم بکنیم . شما چه جوابی دارید؟ و ا... ده ها نفر ، چه کرمانی چه غیرکرمانی به من مراجعه کردند و مشکل داشتند، من به آقای جاسبی نوشتم و با نوشته خود من آقای جاسبی در ـ قالب قانون ـ آنها را جابه جا کرده اند و نیازی نبود که من یا فرزندم به کس دیگری مراجعه کنیم . محمد تقی پسرم در دانشگاه مبارکه اصفهان قبول شده بود . دانشگاه آزاد خودش دستورالعملی دارد که برای فرزندان نمایندگان و وزرا ( به دلیل حفظ ارتباط دانشگاه با مجلس و دولت ) بطور کلی این اجازه را داده اند که در واقع با یک شرایط خاص علمی و نه بدون ضابطه که اگر حداقل نمره قبولی را داشته باشند ، می توانند جابه جا شوند و خوب اوهم رفته از این قاعده بطور طبیعی استفاده کرده در دانشگاه و انتقالی اش را به تهران گرفته است . من اگر می خواستم از مقام خود استفاده کنم ، خوب آن دو فرزند دیگر خودم را هم که در دانشگاه کرمان هستند، به همین ترتیب انتقال می دادم به تهران. در حالی که اگر (همین طور که خود من بارها برای راه انداختنکار دیگرانی که واقعاً نیاز مبرم داشتند این کار را کردم) . می خواستم، می توانستم از دکتر معین(وزیر وقت علوم) در مورد فرزندان خود هم از این موقعیت استفاده کنم. این بچه ها در کرمان با که زندگی می کنند؟ با هم. دو نفری هستند که در حال زندگی هستند. شما و آن دو فرزند دیگر و خانمتان در تهران هستید؟ درست است! بله . همین طور است. گلایه دیگری که دوستان دارند که هرکس به شما مراجعه می کند، شما قولی می دهید برای انجام کاری، ولیکن بعضی وقتها و بلکه در بیشتر موارد این قول را فراموش می کنید و به همین جهت عده ای شما را در واقع (به یک معنا) به دروغ گویی یا بدقولی متهم می کنند، یا عده ای معتقد هستند چون می خواهید همه را راضی نگه دارید، خواه ناخواه همه را ناراضی کرده اید! که البته، مشخص است که توان انسان محدود است. خوب بله. توان انسان محدود است و خواسته ها هم که فراوان. توهم هم در مورد میزان نفوذ من در کرمان بیشتر از مقدار واقعی آناست و خوب من هم که نمی توانم بگویم کسی به دفتر من مراجعه نکند. از تقاضای شغل و از اختلافات خانوادگی و .... مثلا ورشکسته ای که کمک می خواهد برای گرفتن قرض الحسنه 10 میلیون تومانی تا ورشکستگی اش جبران کند و خلاصه اینکه همه مراجعه می کنند. خوب ، من هم به اندازه ای که بتوانم، کمک می کنم یا توصیه می کنم . بعضی انجام می شود، بعضی ها نه. حسین مرعشی طی روزهای آغازین سال 83 به یکی از چهره های خبرساز تبدیل شد. اولین بار هنگامی بود که او پشت تریبون مجلس قرار گرفت و در مخالفت با استعفای علی مزروعی نماینده مردم اصفهان سخنرانی کرد و مزروعی را یکی از چهره های فعال مجلس خواند و از دوستان نماینده خود خواست به استعفای مزروعی رای ندهند. که این بار نیز تیر مرعشی به هدف خورد و جلوی استعفای عضو برجسته فراکسیون مشارکت مجلس را گرفت. البته کمی قبل از آن هنگامی که زمزمه هایی از ترمیم کابینه به گوش رسید نام مرعشی جز کسانی بود که می خواستند به کابینه راه پیدا کنند. اما این بار مرعشی خبر حضور خود در وزارت راه را تکذیب کرد و احتمال حضور خود را در پستهای اجرایی دیگر رد نکرد . تا اینکه چند روز پیش روزنامه وقایع اتفاقیه از قول یک مقام مطلع نام مرعشی را جز 2 نفری قرار داد که رئیس جمهور قصد دارد ریاست سازمان میراث فرهنگی و ایرانگردی و جهانگردی را به مرعشی بسپارد و تا این عضو ارشد حزب کارگزاران در زمره معاونان رئیس جمهوری قرار بگیرد. مرعشی که در انتخابات مجلس هفتم از رقابتهای انتخاباتی کناره گیری کرد و راه برای رقیب دیرینه ی خویش محمدرضا باهنر باز نمود می رود تا مانند رویه ای که در سالهای نمایندگی خود در مجلس ششم اتخاذ کرده بود از فعالیتهای سیاسی کنار رود تا احتمالا اسکان سازمان عریض و طویل میراث فرهنگی و ایرانگردی و جهانگردی را بر عهده بگیرد که البته بنظر می رسد که از قدرت مدیریت بالایی برای مدیریت این سازمان فرهنگی برخوردار است و در این بخش دارای نظریه می باشد. بعضی از جوانان و قشر تحصیلکرده این گلایه را دارند که شما بیشتر به مسایل اقتصادی می رسید تا به مسایل فرهنگی و برای نمونه از مرکز کرمان شناسی نام می برند که با حمایت بی دریغتان و طرح شما راه اندازی شد ولی گلایه ای که از آن مرکز دارند،این است که این مرکز تبدیل به یک موسسه دسته چندم انتشاراتی شده است! و با استفاده از عوامل دولتی و محل مجانی و بودجه جاری کارش شده نشر کتاب مثلا شعر و جغرافی. برای این کار هم از رابطه ای که شما با روزنامه اطلاعات دارید و حمایت آقای دعائی سرپرست روزنامه ، استفاده می کنند، کاغذ دولتی می گیرند. چاپ اطلاعات را با تخفیف می گیرند و بعد از چاپ هم 500 تا 1000 جلداز کتاب را به ارشاد می فروشند و بقیه آن را هم به انبار تحویل می دهند تا بعد از گران شدن کتاب بتدریج آنها را بفروشند، یا کاغذش را بفروشند. چون هزینه کار از طریق همان 500-600 جلد اول تامین می شود و ..... هیات مدیره کرمان شناسی هم بیشتر جنبه تشریفاتی پیدا کرده؛ ابتدا کارش خیلی خوب بوده است ولیکن بعداً ، در واقع، فعالیت اش کم شده . تا آنجایی که به بنده و فصلنامه کرمان مربوط می شود، همان طور که شما می دانید، ما تا حالا نه یارانه کاغذ گرفته ایم ، نه فیلم ، نه زینک و نه حتی از هیچ امکان دولتی استفاده کرده ایم. حتی یک نیروی حقوق بگیر ثابت این نشریه در 12 سال گذشته نداشته. 2 نیروی پاره وقت بوده اند که از سر عشق و علاقه کار می کردند؛ یک مبلغ بعنوان حق الزحمه برایشان می نوشتیم که بیشتر جنبه هدیه داشته تا چیز دیگر و این در واقع سوال ما قبل آخر من است. یعنی یک سوال دیگر مانده که من از شما بپرسم. بد نیست که به کرمان شناسی و داستانش هم اشاره ای بکنید. • وا...خوب ، کرمان شناسی هم در کنترل من نیست . یعنی سالهاست که من سمت ریاست شورای عالی آن را ندارم . *عجب . • ریاست شورای عالی کرمان شناسی را که می دانید با استاندار وقت است و خوب یک مقداری می شود این انتقاد را پذیرفت تا حدی که بگوییم مرکز می توانست فعال تر باشد . منتها با محدودیت هایی هم طبیعتاً آنها مواجه بوده اند . یک محدودیت اساسی که بوجود آمده بود این بود که بعد از کرمان شناسی یک موجی ، در واقع راه افتاد در کشور که تاسی کردند به کرمان و استان های دیگر . *مثل فارس شناسی ، یزد شناسی ... • بله . مثل فارس شناسی و یزد شناسی .... در استانهای مختلف را ه افتاد و بعد در سطح ملی تصمیم گرفته شد مرکز ایران شناسی به راه بیفتد و مراکز استان شناسی را شعبه ای از مرکز ایران شناسی کنند که باعث بوجود آمدن یک نوع بلاتکیفی در بحث کرمان شناسی شد و در واقع اجازه نداده است درمورد مرکز کرمان شناسی تصمیمات مهم واساسی گرفته شود . این نکته و نکته دیگر آن است که بالاخره کرمان شناسی در واقع یک حرکتی بود ، لازم نبود حرکت های فرهنگی فقط در کرمان شناسی جمع و خلاصه شود . ما در یک مقطع زمانی به یک تحرک فرهنگی و اجتماعی در کرمان نیاز داشتیم ، برای شروع و یک در واقع ( به قول بچه ها باید یک فیلی هوا می کردیم !) که حرکت ایجاد بشود . خوب یک سری حرف های بی اساس در مورد خمودگی در جامعه کرمان ، عده ای مطرح می کردند ، هنوز هم گوشه و کنایه ای هست .... *مثل میزان بالای اعتیاد و شایعه روحیه تبلی در کرمانی ها ؟ • تبلی ! یک حرف های بی خود و بی موردی مطرح می کردند و داشتند جامعه کرمان را از هویت خود بیگانه می کردند ، یا کرده بودند حتی ، یعنی کرمانی ها باورشان نبود که مردم فعالی هستند . باورشان نبود که صاحب فرهنگی هستند . باورشان نبود که شهرشان شهر خوبی است . باورشان نبود که استانشان ، استان مهمی است . این باورها ضعیف شده بودند . ما در یک مقطعی این مشکل را با کرمان شناسی حل کردیم . کرمان شناسی شد منشا حرکت . خوب بعد هم که مساله خواجو در دنباله آن مطرح شد با کنگره های دیگر برای سایر بزرگان دیگر که بزرگداشت گذاشته شد . یواش یواش کرمانی ها فهمیدند و متوجه شدند که نه ، اینطوری ها هم نیست . یعنی که جامعه آنها جامعه ای است اصیل ، جامعه پروپویایی است ، جامعه پرتحرکی است ، پشتوانه تاریخی قوی دارد ، حالا که کرمانی ها کم ادعا هستند ، این یک خصلت خوب فرهنگی است. دروغ گفتن ، گنده گنده گفتن و کم کار کردن و... اینها که حسن نیستند ؛ تواضع که عیب نیست . در واقع کرمان شناسی رسالت تاریخی خود را انجام داده . حالا اینکه بگوییم بعد از آن می شد ماموریت های دیگری به آن داد را من رد نمی کنم ولی ماموریت اصلی اش به انجام رسید . ولی خوب مرکز تعطیل نشد . حالا بعنوان یک مرکز انتشارات حفظ شده رسالت کرمان شناسی در 3،4 سال اول بود که باید در جامعه کرمان آن تحرک لازم را ایجاد می کرد . حالا خوب ، وقتی که الان کرمان بالاخره 30 نشریه محلی دارد ، ده ها نویسنده در حال قلم زدن هستند ، ده ها هنرمند در حال کار هستند و وقتیکه موزه های متعدد در حال فعال شدن هستند ، وقتی صنعت توریسم در حال جدی شدن است و وقتی سرمایه گذاری هم در بخش های مختلف به راه افتاده ، دیگر ، خوب به آن صورت نیازی به آن شاید نباشد . یعنی نمی شود گفت آن کار خود را انجام نداده ، بلکه کار خود را در مقطع خودش کرده . نقش آفرینی خود را داشته است و خوب بعد از آن تبدیل به یک مرکز سنتی شده است . حالا می شد ( که طبق یک سری تفکرات ) یک سری چیزها را منحصر کنیم به این که خوب درست نبود . یعنی ما نمی توانستیم بگوییم هر کس هر کاری می خواهد انجام دهد ، بیاید و از کرمان شناسی بگیرد یا اینکه بشود آن کار را در کرمان شناسی هماهنگ کرد . خود این می شد یک نهاد سنتی که ترمز و توقف ایجاد می کرد . این نقش را ندادیم و گفتیم که هرکس هم از کرمان شناسی سبقت گرفت ، اشکالی ندارد . کمااینکه در همه بخش ها همین را نمی گفتیم ؛ یعنی وقتی ما شرکت هواپیمایی ماهان را تاسیس کردیم، هیچوقت نگفتیم ایران ایر به کرمان پرواز نکند ! هر کس می خواهد با ماهان رقابت کند ، بکند . ماهان باید در عرصه رقابت خودش را بسازد . اگر نتوانست ، می سازد !اگر نتوانست هم که نمی توانیم بگوییم که شما حتماً اینجا جمع شوید .می روند و یک گوشه در کرمان ، در کتابخانه ملی جمع می شدند و یک انجمن آنجا درست می کنند . خوب بکنند! فرقی نمی کند . یک گروهی می روند و انجمن خواجه درست می کنند ؛ یک گروه در دانشگاه جمع می شوند . در این تمرکز نخواستیم بوجود بیاوریم ، بلکه بیشتر هدف این بوده که یعنی اگر بخواهیم برگردیم به قبل ، تقریبا گروه موسیقی کرمان با هنرمندی که بر صحنه وبا گویش کرمانی صحبت کنند نداشتیم ، خجالت می کشیدند ! یعنی هنرمندان تئاتر کرمان بایستی اول یاد می گرفتند به لهجه تهرانی صحبت کنند و بعد به اجرای تئاتر بپردازند ! یعنی اصلاً گویش کرمانی تحقیر شده بود. خوب الان اینها از جمله مسایلی هستند که حل شده اند . تا الان ده ها نفر از هنرمندان ما به شبکه استانی ما رفته اند آنجا کرمانی حرف می زند ، طنز کرمانی می سازند و کارشان را دارند انجام می دهند و خوب این راه افتاده الان و لازم نیست که بگوییم اگر تلویزیون می خواهد آن کار را انجام بدهد، حتماً در قالب کرمان شناسی این کار را انجام دهد یا مطالبی که راجع به کرمان باید تجدید چاپ می شد ودر واقع دوباره گفته می شد ، همین بود که عده ای به را ه افتادند که دنبال قباله خانه هایشان بگردند ، اسنادشان را بیرون بیاورند ... الان ده ها کتاب در مورد گویش های مردم مختلف در استان نوشته شده . *و حتی شهرهای دیگر ؟ • بله . حتی شهرهای کوچک تر . تاریخ شهرهای کوچک بر فرض مثال الام نوشته شده اند .آن تاثیرگذاری خود راد اشت . ولی بله هر کاری طبیعتاً می تواند مورد نقد قرار بگیرد و بهتر انجام شود . آن بخش هایی هم که راجع به چاپ و کتاب و فروش ارشاد گفته اند ، من تصور نمی کنم ( البته جزییاتش را نمی دانم ، باید مدیرانش توضیح بدهند ) شود . تقریباً کرمان شناسی ، چون بودجه دولتی هم ندارد ، به زحمت در واقع خود را اداره می کند ؛ سرپااست ولی ممکن است که در شورای عالی بحث جدی تری بکند که تحرک جدی تری را هم به آن بدهیم ؛ منتها با فرض اینکه آن مساله مان را با ایران شناسی، بنوعی حل کینم . *مهم ترین نکته ای که من گرفتم این بود که شما الان سال ها است که بعنوان مدیر یا تصمیم گیرنده ... * تصمیم گیری که نه ، دعوت می کنند برای جلسات . من هم می روم در حدی که سوالاتی اگر باشند ،پاسخ می دهم و نظرات خود را برای کمک ارایه می کنم به دوستان ، مشورت های محدودی است. * خوب . بعنوان آخرین سوال خود ، یک چیزی می خواهم از شما بپرسم که شاید ذهن خیلی ها را به خودش مشغول کرده و آن این است که بعضی از این شایعاتی که پشت سر شما را من گفتم . بعضی را شنیده بودید و بعضی را هم که حتی روحتان هم خبر نداشت ، من خودم هم راجع به این قضیه فکر کردم ولی به پاسخ درستی نرسیدم . برای خودم ، سوال این است که اولاً : چرا این نوع شایعات راه می افتد ؟ یعنی یک بستر اجتماعی یا زمینه مناسب اجتماعی باید وجود داشته باشد تا برای کسی که خالصانه ، در واقع ، همه امکانات مادی ، معنوی و جسمی خود را در طبق اخلاص گذاشته و دارد برای یک هدف الهی ، خدایی یا ملی تلاش می کند و زحمت می کشد ، اين شايعات راه بيفته . یکی این است ... و از آن بدتر و مهم تر اینکه ؛ چرا بعضی از مردم ، اگر نگوییم همه و براحتی ، بعضی با تردید بالاخره این شایعات را باور می کنند و حتی در نشر و توسعه آنها نیز می کوشند . آبا خود شما به پاسخی برای سوال رسیده اید ؟ وا...، یک بخش قضیه این است که در واقع ، بایک سری واقعیت هایی مواجه هستیم که معمولاً نه همیشه غالباً کسانی که در معرض یک مسوولیتی قرار می گیرند ، خوب استفاده های آن را هم می برند که شاید اصلا طبیعی باشد ! که خود این یک بستر است ویک مسابقه طولانی تاریخی دارد . بالاخره کسانی که بوده اند ، آشکار و یا پنهان ، کم یا زیاد ، در واقع از موقعیت هایشان استفاده کرده اند . این تقریباً یک باوری شده است که اصل این است که طرف سوء استفاده کرده ، مگر آن که طرف بازحمت بسیار بتواند ثابت کند که نکرده ! این یک نکته است . نکته دوم این است که مردم ما در واقع حقوق جمعی شان ضعیف است و ما بعضی وقت ها درک صحیح جمعی ( وبه قول خارجی ها کانسپت Concept ملي) نمي توانيم داشته باشیم . ببینید ، همزمان با اینکه دلمان می خواهد اقتصادمان رشد کند وافزایش پیدا بکند ، از پولدار شدن فرد فرد افراد ناراحت و عصبانی می شویم . اصلاً نمی توانیم بفهمیم که رشد وپولدار شدن یک فرد ، بالاخره اگر از مجرای صحیح باشد ، رشد و پولدارشدن جامعه هم هست . ازکل جامعه اگر رشد کند راضی هستیم ولی اگر یکی یکی افراد رشد کنند ، حس حسادتمان گل می کند . در حالتی که اگر فردفرد رشد نکنند ، جامعه رشد نمی کند . درک ما در این مورد ضعیف است . روابط کل وجزء را نمی توانیم خوب تجزیه و تحلیل بکنیم این هم یک مساله است . مساله دیگری که به نظر من در این قضیه مهم است ، این است که ما خیلی هایمان از زاویه صرف منافع فردی مان به قضایا نگاه می کنیم مثلا می گویند مرعشی تا جایی که منافع من را تامین کرده ، سلام من را درست جواب داده ، پیش پای من بلند شده و به من احترام گذاشته، مقام من را تامین کرده ، خواسته های من را تامین کرده ... خیلی آدم خوبی است !!! ولو به دیگران ظلم کرده باشد ، من ظلم را توجیه می کنم چون نسبت به او یک احساس مثبتی پیدا کردم . یا آقای مرعشی آدم خوبی است ولی جواب سلام من را دقت نکرده ، بد داده است . این برای من دیگر هیچ چیزش ارزش ندارد . *یعنی برخورد عاطفی کرده !؟ احساسات برروابط ، رفت وآمدهای ما فوق العاده اثر گذارند . اگر ما قوای عقلی خودمان را تقویت نکنیم و مرزی برای دخالت احساساتمان نتوانیم تعیین کنیم ، همیشه دچار مشکل خواهیم بود ! من باید بفهمم که فلان آدم بد اخلاق هم که من از او بدم هم می آید ، او اگر پزشک متخصصی هست، این تخصص پزشکی او ارزش دارد . از تخصص پزشکی این فرد چیزی کم نمی شود اگر اخلاقش بدباشد ! یک کسی که می تواند یک کار فوق العاده هنری را ارایه دهد ، او اگر اخلاقش مثلا از لحاظ اخلاقی ضعفی دارد ، باید بدانیم که هر کدام در جایگاه خود هستند . یعنی مردم بایستی حسابگر باشند . بالاخره با خود ( بگویند فلانی ، کلا می ارزد یا نه ؟ و نه از یک زاویه و دیدگاه از یک موضوع خاص. ما در این موارد بعضی وقت ها محاسباتمان ضعیفند . شما ببینید ، هر کس هر کس هر ادعایی کرده در مقابل ما ، ما از او قبول کردیم . رفته ، ادعایش را نتوانسته ثابت کند ، خراب کرده ، نفر بعدی آمده ، ادعا کرده و ما باز قبول کردیم ! اگر دقت کنیم می بینیم که احساسات بیشتر از عقل حاکم بر روابط ما است . * و این بیماری ملی ما است ؟ • و بیماری ملی ما است و اجازه بدهید من مثالی خدمتتان بزنم . ما بعضی شخصیت ها را داریم در تاریخ ، مثلا امیر کبیر که تقدیسش می کنم ، من این را در خیلی از جاها گفته ام . اینجا هم می گویم و شما می توانید چاپش کنید . امیر کبیر خیلی از کارهایی که می خواست انجام بدهد ، نتوانست انجام بدهد . صرف اینکه می خواهد و نمی گذارند کافی نیست .اگر می خواهد ، باید بتواند به نتیجه برساند آن کاررا . نفس خواستن مثبت است و حرفی نداریم ، منویات فوق العاده مهم هستند ، اول کار را تشکیل می دهند . اگر کسی منویات خوبی نداشته باشد ، نمی تواند کار خوب انجام بدهد ، این در جای خودش ارزش به حساب می آید . پس می گوییم آقای امیر کبیر منویات خوبی داشته و چند تا کار خوب هم به اتمام رسانده . آن را هم قبول می کنیم ولی بالاخره امیر کبیر سیاستمداری نبود که بتواند خودش را در صحنه حفظ کند واین منویاتش را کاملاً پیاده کند . در یک دعوا با دربار ( که دربار هم مقصر بود ) ولی بالاخره نخست وزیر کشور تدابیرش این نبود که بتواند دربار را اداره کند. خوب این ضعف بود وخوب حالا، شخصیت داشته ایم در تاریخمان که الان نزد ما ملت ایران به نامند . که خیلی از کارهایی که امیر کبیر می خواسته انجام بدهد و نتوانسته را انجام داده اند ! *مثل میرزا آقاسی مثلاً • بله. یعنی ما او را تقدیس نمی کنیم . چون چیز دیگری در شخصیت تو برخلاف میل ما بوده است . او در روابط خارجی اش با بیگانگان لاس می زده ! ما قبول داریم این کار او بد بوده ولی می گوییم که آن کارش خوب بوده . جمع اش را باید ببینیم چه بوده ؟آیا برای کشور مفید بود یا نه ؟ ما باید ملت مان یاد بگیرد محاسبه گری کند ؛ مقایسه کند و سرانجام تصمیم بگیرد . بسیار خوب . آقای محمد سام به قول بعضی مخالفین در هفت باغ خوب کارنکرده ، ولی هفت باغ را ساخته یا نه ؟ این را قبول کنیم از او . اگر در جای دیگری از قضیه اشکالی داشته نفی کنیم . خوب حالامی گوییم که فردای آن روز کس دیگری را به جای او می گذاریم . آیا کسی که جانشین او می شود ، می تواند علاوه بر اینکه به اندازه شخص قبلی کارکند و کمی هم بیشتر؟ خیلی راحت می توان آرزوهای بزرگ داشت . ولی واقعیت انسان را محدود می کند . خیلی ها بودند آرزوها برای جامعه خود داشته اند، ولی نتیجه ای برایشان نداشته . حالا برای اینکه بحث را هم کمی تغییر بدهیم ، ببینیم در طول 35 سال ، با تمام رفت و آمدهای به بم که بخشی از آنها توریستی هم بود ، تعداد تخت های هتل های بم ( به عنوان یک شهر توریستی ) چقدر بوده ؟ 35 سال تمام ثابت بوده گروهی آمده اند و وارد شدند در بم و یک تحول بنیادی بوجود آوردند . 30 تا تخت هتل های بم را تبدیل کرده اند به 1000-2000 تا با امکانات خوب وبسیار ویژه . خوب این قابل حساب کردن است . حالا یکی بوده است و این کار را انجام داده است و فرض کنیم همه اینها مال شخصی اوست . این کار را انجام داده یا نداده ؟ این تحول اتفاق افتاد یا نه ؟ و در همان شهر تحت تاثیر اینکه مثلا یک پولی را آقای رییس اداره ای می خواسته ، یا یک امام جمعه ای می خواسته برای کاری و این مدیر کرمان خودرو پول نداده ، امام جمعه به 40تا مسئول شهرستان بم نامه می نویسند به رییس جمهور بر علیه این مجموعه ! که بیایید و ببینید اینها چه کرده اند . خوب نمی توانند حساب کنند یا می گویند :« اقا اینها کرمانی نیستند . من می گویم : شما بفرمایید که آن مدیر کرمانی که شما داشته اید و ما از او استفاده نکرده ایم کجاست ؟ باز دوباره در مورد ماهان ایر . خوب ، بله ماهان ایرتا یک روزی دفترش در کرمان بود . 2 عدد هواپیما داشته است که بین کرمان و تهران می پریده و یک کرمان ـ دمشق .اگر ماهان ایر قراراست یک شرکت هواپیمایی بین المللی بشود . نمی تواند دفترش در کرمان باشد . اینها واقعیت ها هستند ، اینها محاسبه هستند ، در اینها احساسات نمی شود به خرج داد . چونکه در یک موسسه اقتصادی مانند ماهان که دودوتای آن باید بشود چهار تا ، اگر آخر ماه برای بنزین هواپیماهایش پول نداد ، به او بنزین نخواهد داد و نمی تواند پرواز کند ، اگر قطعه نخرد هواپیما روی زمین می ماند ، اگر نتوانست هواپیمای نو بخرد از بازار خارج می شود ، مگر می شود یک موسسه اقتصادی را با احساسات کرمانی بودن اداره کرد ! خوب این کارها محاسبه و قوه عقلی نیاز دارند . عقل را باید به کار گرفت ، احساس را باید گذاشت تا حدی کنارو محدوده آن را تعریف کرد و قضاوت عجولانه نکرد وقتی می خواهیم قضاوت کنیم ، عادلانه قضاوت کنیم .چرا بدون تحقیق کردن حرفی را می زنیم ؟ بارها شده است که به من مراجعه می کردند و مطالبی را در مورد مخالفین من می گفتند . من نمی پذیرفتم و می گفتم : چرا دروغ می گویید ؟ یک جوانی یک روز مراجعه کرد و گفت آقا، می گویند این هتل 5 ستاره مال شماست و خواهشم این است کاری کنید من بشوم مسؤول آن ! خوب جوان برو بپرس . این سازمان تامین اجتماعی متعلق به دولت مالک اینجا است . من نمی گویم اگر روزی کسی از مسؤولان چنین کاری را بطور شخصی انجام داده کار بدی است ( یک هتل 5 ستاره در کرمان ) نخست وزیر لبنان که آنقدر ثروت دارد که می تواند یک میلیارد دلار به دولت لبنان قرض بدهد ! چه اشکالی دارد ؟ من این را شخصا بد نمی دانم، من ندارم . ولی چیزی که هست این است که خوب چرا سوال نکرده قضاوت می کنید ؟ چرا بررسی نکرد ه استدلال می کنید و رای می دهید ؟ خوب درست است . انسان یک سری چیزها می بیند که باعث هزار فکر و خیال می شود ، وی باید برود ،تحقیق کند واهل قضاوت عجولانه نباشند . جامعه ما اگر این مسایل را در خود حل کند ، می تواند رشد کند . یعنی الان هر کس در جامعه ما دارای پول زیاد است ، لزوماً آدم فاسدی به شمار می آید در میان بعضی مردم . یا می گویند که دزدی کرده است ؛ هر کس رشد کرده ، پارتی ها داشته من نمی گویم در جامعه ، روابط ناسالم نیست ، بله هست . ولی با این همه بدبینانه به مسایل نگاه کردن ، هیچ مشکلی حل نخواهد شد . یعنی همان چند نفری هم که در جامعه موفق هستند و رشد کرده اند ، تصمیم می گیرند که بروند از کشور ما یا در گوشه ای بنشینند . بالاخره چقدر می توانند تحمل کنند که پاسخ خدمت را اینگونه دریافت کنند !؟ عرصه استان کرمان ، عرصه تصمیم گیری های مهم است و حتی از هر 100 تا در 50 تای آنها شکست می خورد و ریسکش هم بالااست . اگر تصمیمی را می گیریم باید تبعات آن را هم بپذیریم . یعنی ببینید ، خود ما ، یعنی حکام هم بر علیه خود حرف می زنیم . اگر پدر خانواده ای دچار مشکلی شود و این مشکل آن باشد که یکی ازپسرهای او معتاد شده باشد ، یا جانی ، یا فسد شود ؛ خوب این رییس خانواده خون ودل را دارد ، ناراحتی اش را دارد ، تلاش خود رامی کند که اصلاح کند آنها را ولی هیچ وقت نمی رود سرکوچه ، بر روی یک چهارپایه بایستد و بلند داد بزند که بچه من این است و آن است . ما متاسفانه علی رغم این که هنوز هیات حاکمه مان سالم است در مجموع و در کرمان بی نظیر است . نباید این حرف ها را داشته باشیم . استاندارها : آقای بانک ، مرحوم آقای محمودی ، آقای کریمی ، من همه آنان را بخوبی و پاکی می شناسم و مدیرانشان هم همه بچه های زحمتکش و مخلص و دلسوز خوبی هستند . بعضی ضعف ها و مشکلات را هم شاید داشته باشند . شوراها ، از هر دو جناح ، هر دو سالم بوده اند ( شورای شهر قبلی ) شورای جدید هم انشاءا...همین روال را داشته باشد . چرا آنجایی که خوبی می بینیم ، به جای احساس رضایت باید احساس کنیم که این و آن بد هستند ؟ • شاید همین نوع « دیالوگ » برقرار کردن ها کمکی کند در آینده . • امیدوارم البته ولی ببینید اگر فلان نماینده برود پشت تریبون و برای خودنمایی ، فرضاً ، تمام کشور را به لجن بکشد و بیاید پایین ، این هنراست ، ولی آقای رضوی را در نظر بگیرید که با احتیاط وسنجیده سخن می گوید ! و براساس آن تصمیم می گیرد . اگر کسی حرف نزند ، اشکال دارد اگر کسی حرف بزند ، اشکال دارد و می گویند فضول است ودخالت بیجا می کند . فعال نباشد ، جواب باید پس بدهد ، فعال باشد باید جواب پس بدهد که چرا فلان جای کار کج است ؟ نقد باید منطقی باشد . نقد از روی بی منطقی و بی مسئوولیتی که چیزی را حل نمی کند . خوب یک عده می ایستند و با تمام مشکلات کنار می آیند که به هر شکب در پایان کمکی به کشورشان کرده باشند . مثل خود من .چون اعتقاد دارم تمام این تنگ نظری ها ناشی از عقب افتادگی است ـ یعنی هر قدر یک جامعه پیشرفته تر باشد ، این حالت هایش کمتر است و هر چه جامعه کوچک تر و عقب مانده تر است و کم ظرفیت تر ، تنگ نظری بیشتر است . بالاخره یک گروهی بایستی فحش بخورند ، دزد و خائن خوانده بشوند ، مسوولیت بپذیرند تا شاید این جامعه را از عقب ماندگی خود نجات بدهند. من خودم را از آن گروه می دانم و تا امروز هم هستم و هیچ حرفی در اراده من خللی ایجاد نخواهد کرد . یعنی آقای دکتر سام ، خیلی ها هستند که می توانند مفید باشند ولی بعد از مدتی در این قضا می برند و نقش آفرینی نمی کنند . جامعه هم درجا خواهد زد خدای ناکرده . یعنی طرف یا می رود از شهر ما یا می رود تهران و یا می رود خارج ازکشور .در محیطی بازتر ولی اگر تحمل کند ، بهتر می شود ، ... سرتان را درد آوردم ! خسته شدید ! *اصلا. برایتان آرزوی توفیق می کنم و امیدوارم در جریان روشنگری وایجاد ارتباط و « دیالوگ » هر چه بیشتر در زمینه های روشنگری و خدمات صادقانه موفق باشید و این وضع هم اندک اندک از بین برود و به آن توسعه ای که مورد نظر شما و همه و پیشرفتی که خواست خداوند هست در واقع برسیم ـ الان ساعت 20:2 بعد از نیمه شب 28 فروردین 1382 است صمیمانه تشکر می کنم. • خواهش می کنم . خیلی لطف کردید . وقتتان را هم خیلی زیاد برای این کار گذاشتید . *راستی شما بجز یک لیوان آب چیزی نخوردید ... نه . من شام که خورده بودم .

خیلی متشکرم از محبت شما

عکس ها






 
نظرها

   ؟ ،   محمد
اقای یزدانپناه سوالات این محاصبه را اقای مرعشی روی کاغذ براتون نوشتن یا همون موقع بهتون دادن؟



   يزدان پناه ،   تهران
با سلام - آقاي مرعشي با روزنامه اميد مصاحبه کرده اند حالا روزنامه به چه نحو مصاحبه کرده من نپرسيده ام.



   حسین ،   کرمان
دردا که دوای درد پنهانی ما افسوس که چاره پریشانی ما برعهده جمعی است که پنداشته اند آبادی خویش را به ویرانی ما.
مردم کرمان حالا باید قدر مرعشی را بدانند با حضور این نماینده کنونی ( کرمی ) که تنها به درد محیط نظامی می خورد .
نمی خواهم مرعشی را با آیت ا... بهشتی مقایسه کنم اما ببینید همین مردم زمانی به چنین شخصیتی چه می گفتند و زمان چه خوب واقعیت را نشان داد . او که بهشتی بود وای به حال دیگر مردمان دلسوز



   حسین ،   کرمان
در نظر قبلم ایمیلم را ندادم ترسیدم آقایان اصولگرا ( اقتدارگرا) از گفته ام پشیمانم کنند .
یا علی



   حسین ،   رفسنجان
مرعشی یک جریان زلال و یک اعجوبه بود



   حسین ،   رفسنجان
مرعشی یک جریان زلال و یک اعجوبه بود



   دکتر .م . فتحی زاده ،   تهران
در اينکه اقای مرعشی خدمات اقتصادی زيادی برای ان استان کرده شکی نيست ،اما ان استان از نظر چرخش قدرت وفراهم کردن شرايط رشد وبالندگی در يک مدار توسعه نيافتگی قرار گرفته است .مسوليين ومديران استان کرمان مادام العمر گارانتی قدرت شده اند وهر شريان تبنده ای رادر نطفه خفه کرده اند .حرفهايی را که بشت سر خودشان زده می شود قبول ندارند اما اگر همين حرفها بشت سر رقبايشان زده شود را قبول کرده وان را بهانه ای برای حذف شان قرار ميدهند .البته آقای هاشمی ومرعشی وساير استان کرمانيهای که در راس قدرت قرار گرفته اند يک سر و گردن از ديگر استانيها موفق تر وسالم تر هستند



   19 اسفند 1384 ،   نقل از سایت امروز
حسين مرعشي:طي چند سال حضور در قدرت بايد تکليف خود را با جناح مقابل روشن مي‌كرديم


--------------------------------------------------------------------------------


ایسنا:يك عضو شوراي مركزي حزب كارگزاران سازندگي علت اصلي شكست اصلاح‌طلبان در انتخابات اخير را اختلاف در جهبه‌ي اصلاحات عنوان كرد.

حسين مرعشي طي سخناني در جمع فعالان سياسي استان كرمان در اين‌باره توضيح داد: اين اختلافات ابتدا درانتخابات مجلس ششم بروز يافت اما به دليل اعتبار آقاي خاتمي در انتخابات 80 پوشيده ماند تا اينکه در انتخابات شوراها بار ديگر خود را نشان داد.

وي با بيان اين كه " نتيجه تجزيه‌ي اکثريت، حاکميت اقليت شد" تصريح کرد: در انتخابات مجلس هفتم نيز با انتخابات دو نوع برخورد شد؛ از يک طرف عده‌اي از نمايندگان به دليل رد صلاحيت‌هاي گسترده در مجلس تحصن کردند و عده‌اي هم مدتي بعد در انتخابات شرکت کردند. عده‌اي معتقدند که اگر اصلاح‌طلبان تاييد مي‌شدند، در انتخابات پيروزي را به دست مي‌اوردند. اما من معتقدم اگر تاييد هم مي‌شدند اختلافات خود را نشان مي‌داد. همين اتفاق در انتخابات رياست جمهوري نيز افتاد و طبيعي است که با اين وضع نتيجه چه مي‌شود.

مرعشي خاطرنشان كرد: ما طي چند سال حضور در قدرت بايد تکليف خود را با جناح مقابل روشن مي‌كرديم تا، يا آن‌ها را به قواعد بازي وادار و يا خومان قاعده‌ي بازي آن‌ها را بفهميم. اما در اين مدت نه ما قواعد آن‌ها را رعايت کرديم و نه قدرت آن‌را داشتيم که قواعد خودمان را حاکم کنيم. در شعار قواعد خودمان را تشريح مي‌کرديم و در عمل گرفتار قواعد جناح مقابل مي‌شديم.

اين عضو شوراي مركزي حزب كارگزاران سازندگي در بخشي از سخنان خود درباره انتخابات مجلس هفتم اظهار داشت: به آقاي کروبي گفتم کانديدا نشويد؛ الان که شديد تاييد صلاحيت بهزاد نبوي و محمدرضا خاتمي را بگيريد.

نماينده مردم کرمان در مجلس ششم ادامه داد: در ايام انتخابات مجلس هفتم در جلسه‌اي که آقاياني از جمله نوري، کرباسچي، نجفي حضور داشتند، آقاي کروبي از من پرسيد که شنيدم نمي‌خواهي کانديدا شوي؟ من هم پرسيدم شما چرا مي‌خواهيد کانديدا شويد؟ معلوم است که من کانديدا نمي‌شوم!

وي ادامه داد: به آقاي کروبي که خيلي به ايشان احترام مي‌ گذارم، گفتم كه از ديدگاه مردم نظام به دو بخش تقسيم شده است؛ از يک منظر عده‌اي دزد و مفسد اقتصادي‌اند و از يک منظر هم عده‌اي تماميت خواه‌اند واقتدار گرا. من در انتخابات به مردم بگويم جز کدام گروهم؟. در همان جلسه عرض کردم، شما به چه دليلي مي‌خواهيد کانديدا شويد در حالي‌که رياست مجلس را از رفقاي مشارکتي گرفتيد و بعد هم از رسانه ملي اعلام کردند شما 30 ميليون تومان گرفتيد و اين‌گونه مزد خدمات شما را دادند. خيلي از دوستاني که به ما لطف داشتند، مي‌گفتند که در انتخابات مجلس هفتم ثبت نام کنم. من هم به دليل اين‌که در رزوهاي ثبت نام به دليل فشار دوستان مجبور به ثبت نام نشوم، به ونزوئلا رفتم تا عملا نتوانم ثبت نام کنم.

وقتي برگشتم آقاي کروبي به من گفتند، تو ثبت نام نکردي؟ پرسيدم، مگر شما ثبت نام کرديد؟ ايشان پاسخ مثبت دادند. خدمت ايشان عرض کردم كه شما نبايد ثبت نام مي‌کرديد؛ زيرا همه را رد صلاحيت مي‌کنند و صدايشان در مي‌آيد و شما هم در انتخابات موفق نمي‌شويد.آقاي کروبي در جواب من گفت كه انصراف مي‌دهم. گفتم؛ نه، انصراف شما قهر از نظام محسوب مي‌شود. در شرايط موجود بايد بايستيد و تاييد صلاحيت خاتمي و نبوي دو نايب رييس خودتان را بگيريد شايد بتوانيد مسير انتخابات را تغيير دهيد.

اين عضو شوراي مركزي حزب كارگزاران سازندگي در ادامه با بيان اين كه " اصلاح‌طلبان از مدتي قبل بايد مي‌پنداشتند که فرصت‌شان تمام است" به ديدار چند سال قبل خود با موسوي لاري اشاره کرد و گفت: به آقاي موسوي گفتم که دوره ما وشما در حال اتمام است، ما چند سال پيش اين موضوع را فهميديم و با تاسي کارگزاران انتقال قدرت بعد از خودمان را مديريت کرديم. به آقاي موسوي گفتم که سه فرض براي مجلس هفتم وجود دارد؛ اول اين‌که ادامه مجلس ششم است؛ که امکان ندارد مجلس ششم تکرار شود. دوم؛ تشکيل مجلسي از نيروهاي تند جريان رقيب است که البته راست هم نيستند. سوم؛ مجلسي متصور است که از شخصيت‌هاي طراز اول نظام تشکيل شده است.

مرعشي درباره‌ي مجلس مفروض خود گفت: اين مجلس متشکل از افرادي مانند ميرحسين موسوي ،آيت الله توسلي ،مهدي کروبي است. ما ميتوانستيم اين‌گونه افراد را که تندوري هم نداشتند جمع کنيم و درآن صورت مجلس را راهبري کنيم که البته از اين مجلس انتخابات سوم تير بيرون نمي‌آمد. علي‌رغم اين‌که بسياري با اين طرح موافق بودند، ولي خودخواهي عده‌اي باعث شد تا اين ايده عملي نشود.

وي با بيان اين‌که " معادلات سياسي يک مجهولي نيستند" تصريح کرد: علاوه بر اختلافات، يک سري مسايل داخلي وخارجي و ضعف و سستي‌ها باعث پيروزي يک جريان و خانه نشين شدن جرياني ديگر مي‌شود. ما در شرايطي که پيروز انتخابات بوديم تحليل روشني از پيروزي نداشتيم و الان هم که در انتخابات شکست خورده‌ايم تحليل روشني از مسايل نداريم.

وي همچنين ضعف سازمان‌هاي اجتماعي، ضعف فرهنگي ايراني‌ها در انجام کارهاي جمعي و خالي بودن جاي نخبگان مسووليت‌پذير را از ديگر عوامل شکست اصلاح‌طلبان برشمرد و تصريح کرد: ما جبهه‌اي بوديم که هنگام پيروزي تک تک گروه‌ها منشا پيروزي را گروه خود مي‌پنداشت، اما الان کسي شکست را نمي‌پذيرد.

مرعشي در بخش ديگري از سخنان خود با اشاره به شايعاتي که درباره فعاليت‌هايش مطرح شده است، گفت: شايعه جز لاينفک کشورهاي توسعه نيافته و البته در ايران فراتر از اين موضوع است. جامعه‌ي ايران قضاوت صحيحي از کساني که خدمت مي کنند - البته من که خدمتي نکردم - ندارند. نوعي ناسپاسي و کفران نعمت در بين مردم ايران رواج دارد. تقريبا کسي را نداريم که در سطحي موثر باشد اما تحت تاثير تنگ نظري يا حسادت جامعه هو نشده باشد. در کشور آدم‌هاي موفق را قبول ندارند اما آدم‌هاي غير موفق هميشه مورد توجه قرار ميِ‌گيرند.

وي با اشاره به تاريخ ايران به بررسي مستوفي و مصدق پردخت و افزود: هر دو شخصيت در تاريخ ايران موثر بودند، با اين تفاوت که مصدق وجيه‌المله بودن برايش اصل بود؛ لذا از فرصت‌هاي فراواني استفاده نکرد تا بد نام نشود. اما مستوفي براي حل مشکل مردم کار مي کرد، اگرچه عده‌اي او را انگليسي يا روسي مي‌خواندند اما بعدا مشخص شد که وي يک شخصيت ملي بوده و در نتيجه عملکرد مستوفي ايران نجات پيدا کرد، اما نتيجه‌ي حکومت مصدق کودتاي 28 مرداد و استبداد سياه شد.

اين عضو شوراي مركزي حزب كارگزاران سازندگي معتقد است: مردم ايران از کسي که موثر نباشد، با عنوان يک آدم مظلوم ياد مي‌کنند. شما يک نماينده يا يک استاندار را در نظر بگيريد که در کنار خدمات سياسي‌اش، زندگي‌اش را هم از راه مشروع تامين کرده و از خودرو و راننده شخصي استفاده مي‌کند و هر بيست نفر سر سفره‌اش نان مي‌خورند. اين فرد را بگذاريد در کنار کسي که هيچي ندارد و يک دفعه استاندار يا نماينده مي‌شود. اول خانه‌ي سازماني مي‌گيرد بعد خودرو و راننده و بعد هر شب از بيت‌المال در خانه‌اش خرج مي‌شود. بعد هم مصاحبه مي‌کند که من هنوز يک خانه شخصي ندارم. البته کسي هم نمي‌پرسد تو که نتوانستي براي خانواده‌ات خانه‌ي شخصي فراهم کني چگونه مي‌خواهي مردم را خانه‌دار و مشکلات کشور را حل کني؟!

استاندار اسبق کرمان درباره فعاليت‌هاي صورت گرفته در سطح اين استان گفت: هر کاري که صورت گرفته به صورت جمعي بوده است؛ در حالي که اگر شخصي هم بود کار خوبي بود. ما در دوره‌اي که مسووليت داشتيم، تشخيص داديم ظرفيت‌هاي کرمان بيشتر از آن چيزي است، که الان وجود دارد. در همين رابطه هم سعي کرديم تمام انگيزه و تمام اشخاص را با هرسليقه‌اي فعال کنيم. هر کس، هرجا کاري مي‌خواست انجام دهد بدون توجه به گرايشش او را حمايت مي‌كرديم. در دوره‌اي به اين نتيجه رسيديم كه اگر بخواهيم كرمان به توسعه برسد بايد فاصله‌مان را تا تهران كم كنيم و به اين نتيجه رسيديم كه بايد شركت هواپيمايي تاسيس كنيم. روزي كه هواپيمايي ماهان تاسيس شد، يك آژانس فروش بليط در استان وجود نداشت و فرودگاه كرمان كم تحرك‌ترين فرودگاه كشور بود.

وي ادامه داد: در زمينه‌ي راه‌اندازي خودروسازي دولت تصميم داشت كه خودروسازي وارد استان‌ها شود. در همان ايام آقاي اسحاق جهانگيري نمايند‌ي جيرفت و آقاي موذن‌زاده نماينده‌ي كرمان بود. موذن‌زاده پذيرفت اما گفت كرمان باشد. آقاي جهانگيري مي‌خنديد و آقاي دستاني نماينده‌ي بم هم خوشحال بود.

مرعشي در توضيح اين كه چرا بم براي تاسيس كارخانه‌ي خودروسازي انتخاب شد، گفت: بم ناامن‌ترين شهرستان بود. ما مجبور شديم براي تامين امنيت بم اين شهر را به شهرباني مركز بسپاريم و در حقيقت نوعي حكومت نظامي ايجاد كرديم.

اما با اين وضع هم مرتب گروگانگيري داشتيم. منظورم اين بود كه به دليل عقب افتادگي بم اين حركت‌ها تشديد مي‌شود با اين وجود به اين نتيجه رسيديم كه كاري در بم انجام دهيم كه بم از يك شهر منفي به يك شهر مثبت تبديل شود. سطح صنعت در بم فقط كارگاه برش كارتن براي بسته بندي خرما بود. در اين شرايط مديركل صنايع سنگين مي‌گفت؛ ما در بم تراشكاري نداريم چگونه كارخانه بزنيم. آقاي رشيدي مديرعامل آب منطقه‌اي نيز به من اطمينان داد كه اين كار شدني نيست. از بخش خصوصي كسي حاضر نمي‌شد اين كار را انجام دهد. من به بانك‌ها و شركت مس گفتم كه بياييد دراين پروژه سرمايه‌گذاري كنيد، ولي آن‌ها قبول نكردند و به اين نتيجه رسيديم كه نيروهاي استان حاضر به انجام چنين كاري نيستند.به اين نتيجه رسيديم كه يك موسسه‌ي غيرانتفاعي و غيردولتي تاسيس كنيم كه كار خير انجام دهد كه در اين زمينه هم معتقد بوديم كه هيچ خيري مهمتر از توسعه‌ي ايران نيست.

وي با بيان اين كه " اخيرا آقاي باهنر اعلام كردند اين چه خيريه‌اي است كه خيرش تاكنون به كسي نرسيده است" تصريح كرد: خيريه كه فقط نبايد كاسه‌ي گدايي را پر كند در اين مجموعه توسعه‌ي استان يعني كار خير. مقدار زيادي از مشكلات جامعه ناشي از توسعه نيافتگي است و جامعه وقتي توسعه نيافته نباشد از درون سرخورده مي‌شود. خيريه‌ي مولي الموحدين توسعه را امري خير تلقي مي‌كند و با اتكا به مسووليت‌پذيري كار مي‌كند و معتقدم كه تاكنون موفق بوده‌ است.

مرعشي اضافه كرد: وقتي در خودروسازي بم 30 مهندس خانم بمي و زاهداني در خودرو سازي كار مي‌كنند، و از اين دست فراوانند به اهميت كار خير پي مي‌بريم، در حالي كه اين خير با خيرهاي ديگر فرق دارد و ما تنها زمينه را مهيا كرديم. اين موسسه اموالش عمومي و متعلق به مردم است، به غير از توسعه به هيچ چيز ديگر فكر نمي‌كند. اين موسسه هرچه درآمد داشته باشد، آن را صرف سرمايه‌گذاري مجدد مي‌كند. داراي يك هيات امناست كه بالاترين مرجع تصميم‌گيري آن است و استاندار و دو مديركل عضو آن بودند كه البته هيچ نفعي هم از آن نداشتند. البته نيروي انتظامي اصرار داشت كه اشخاص حقوقي نمي‌توانند عضو هيات امنا باشند دليلش هم اين بود كه براي استاندار بعدي تعيين تكليف مي‌كند. به همين دليل اساسنامه‌ي مولي الموحدين تغيير كرد.

استاندار اسبق كرمان گفت: البته در دوره‌ي جديد استاندار و مسوولان مي‌خواهند عضو هيات امنا باشند، قرارشد خودشان مشكل را با نيروي انتظامي حل كنند. هيچ ابهامي در موسسه مولي الموحدين وجود ندارد زيرا تنها در يك مورد سازمان بازرسي 6 گروه بازرسي فرستاد و مشخص شد كه اين موسسه نه وام گرفته و نه از بيت‌المال استفاده نموده و نه متعلق به مرعشي است و نه خاندان هاشمي.

نماينده‌ي مردم كرمان در مجلس ششم در ادامه به پروژه‌ي 7 باغ اشاره كرد و افزود: تشخيص اين بود كه اتصال كرمان به ماهان بايد يك اتصال گردشگري باشد. در زماني كه نماينده بودم يك اعتماد عمومي به مجموعه وجود داشت و دوستان تصميم گرفتند اين اعتماد عمومي را به يك پروژه تبديل كنند. چون پول نداشتيم با پيش فروش زمين 7 ميليارد پول جمع شد.

اين محور بر اساس نقشه و طرح‌هاي مصوبش كار مي‌كند. 7 باغ مسيري را باز كرده براي شهر دانشگاهي و شهرهاي اقماري و در مجموع فضا را كارآمد كرده است. البته اين طرح با پيش‌بيني‌هاي ما جلو نرفت زيرا براي يك شهر 500 هزار نفري مانند كرمان بسيار زياد است، اما اگر اين كار انجام نمي‌شد، ديگر امكان اجراي چنين پروژه‌اي وجود نداشت و باعث تصرف زمين‌هاي اين منطقه مي‌شد.

مرعشي افزود: يكي از مشكلاتي كه در 7 باغ روي داد اين بود كه تحت تاثير كاهش قيمت نفت و سرمازدگي پسته مردم 1500 قطعه زمين را پس دادند اما الان خريداران زمين 7 باغ افزايش پيدا كردند. با قراري كه با دولت گذشته شد، مقرر گرديد كه در ازاي احداث يك اتوبان عمومي دولت زمين‌هاي اطراف اتوبان را در اختيار پروژه بگذارد كه البته بعدا پول زمين‌ها را هم گرفتند.



   بهمن هاشمی ،   رفسنجان کشکوئیه خیابان امام خمینی پشت آموزش وپرورش
من يکی از افرادی هستم که هيچ اشنايی فاميلی با هيچدام از مرعشی ها ندارم ولی حسين مرعشی خيلی آدم خوب دلسوز وپرکار است



   سحر ،   کرج
جالب بود



    ،  
روزنامه سرمايه - 25 آذرماه 85
مرعشي در گفتگو با سرمايه:سرمايه ما جسارت ماست





علي نقوي:اگر بخواهيم كاوشي در اقتصاد كرمان پس از پيروزي انقلاب داشته باشيم نام خيريهء مولي‌الموحدين بي‌شك در صدر فعاليت‌هاي اقتصادي اين استان قرار خواهد گرفت. 20 سال پيش در پي حادثه‌اي طبيعي، بنيادي خيريه در كرمان تاسيس شد كه سال‌هاي بعد محور فعاليت‌هاي زيربنايي اقتصاد كرمان شد. هواپيمايي ماهان، كرمان خودرو، سازمان عمران كرمان و ده‌ها موسسهء اقتصادي ديگر تاسيس شدند تا پيشگام توسعهء كرمان باشند. در اين ميان حرف و حديث‌ها و شايعات زيادي نيز پيرامون فعاليت موسسه در ميان بود تا با استقرار دولت نهم و حضور مديران جديد در كرمان با گرايشي متفاوت، اين مباحث شدت گرفت. براي آشنايي با فعاليت‌هاي خيريهء مولي‌الموحدين به سراغ سيدحسين مرعشي رفتم. مرعشي، استاندار كرمان در دههء 60 و اوايل 70، رييس دفتر ‌هاشمي رفسنجاني در دوران رياست جمهوري‌اش، نمايندهء دورهء پنجم و ششم مردم كرمان در مجلس و معاون خاتمي و رييس سازمان تازه تاسيس ميراث فرهنگي و گردشگري بوده است.

آقاي مرعشي اصلاً چرا خيريهء مولي‌الموحدين را تاسيس كرديد؟

در سال 1365 و در پي بارندگي‌هاي بيش از موعدي كه در آذرماه داشتيم و بيش از دو برابر ميانگين بارش سالانهء كرمان بود بخشي از خانه‌هاي مردم محروم و فقير تخريب شد، تامين سوخت با مشكلاتي روبه‌رو شد و مشكلات زيادي پيش آمد كه براي حل آن متوجه شديم لايه‌هايي از جامعه بسيار فقيرند. كه پس از تحقيق و برنامه‌ريزي به اين جمع‌بندي رسيديم كه علاوه بر فعاليت‌هاي بخش‌هاي خصوصي و دولتي احتياج به فكر و كاري است تا توسعهء استان را شتاب بخشيده و جهش دهد. به همين منظور تصميم به ايجاد موسسه‌اي غيرانتفاعي گرفتيم كه هدفش فقرزدايي و توسعه باشد البته نه از راه كمك و اعانه - چون معتقدم كمك و اعانه جز در موارد اضطرار نبايد به مردم داده شود ،چرا كه بيش از موثر بودن و كمك به فقرزدايي، توليد فقر كرده و تلاش و كوشش براي سازندگي را زير سوال مي‌برد.

براي اين بنياد خيريهء توسعه‌گرا چه سياست‌گذارياي داشته‌ايد؟

ما موسسه را براساس سياست هاي مشخصي هدايت كرديم، اولين سياست ما اين بود كه موسسه هيچ كمكي از دولت دريافت نكند و دومين سياست اين بود كه خيريه رقيب بخش خصوصي و مردم نشود، يعني هر فعاليتي كه در استان گروهي از مردم در آن فعالند موسسه حق ورود به آن فعاليت را ندارد هرچند موسسه بتواند درآمد خوبي كسب كند چون از ديدگاه ما هركس كه در استان به كسب و كار و كارآفريني مشغول است اهداف موسسه را محقق مي‌كند. موسسه در كارهايي وارد مي‌شود كه در حالت عادي بخش خصوصي به سراغش نمي‌رود به عنوان نمونه هيچ‌كس حاضر به سرمايه‌گذاري در خودروسازي بم نبود و براي هواپيمايي ماهان كسي مدعي نبود. همچنين موسسه در اقتصاد موجود دخالت نمي‌كند مثلاً خريد و فروش و صادرات پسته اقتصادي بوده اما ما هرگز وارد نشديم چون نمي‌خواستيم رقيب تعاوني پسته و بخش خصوصي شويم. ما وارد كارهايي مي‌شويم كه منجر به توسعهء استان شود هم اكنون برنامه‌هايي چون انتقال گاز «اتان» از عسلويه به بافت كرمان و راه‌اندازي مجتمع پتروشيمي به هزينهء خودمان، پروژهء شيرين كردن آب دريا در بندرعباس و انتقال آن به كرمان، ايجاد دانشگاه بزرگ امام علي (ع) و ساخت مسجد مجلل حضرت امير در كرمان را در حال اجرا يا در ذهن داريم كه در حالت عادي هيچ باني خيري در آن وارد نمي‌شود.

سياست بعدي ما عدم استفاده از وام‌هاي سهميه‌اي بوده كه در حالت عادي به بنگاه‌ها و موسسات اقتصادي تعلق مي‌گيرد و ما به غير از وام‌هاي خارجي كه در بعضي پروژه‌ها استفاده كرده‌ايم به هيچ عنوان با دولت معامله نداشتيم.ضمن آن‌كه حقوق دولت مثل ماليات‌ها و عوارض را به‌طور كامل پرداخته‌ايم و در مجموع فعاليت‌ها بيش از 300 ميليارد تومان به دولت ماليات و عوارض پرداخته‌ايم.

يكي از انتقادات وارده به موسسهء شما عدم شفافيت و اطلاع‌رساني به مردم است. دليل اين امر چيست؟

مگر خيريه‌هاي ديگر گزارش مي‌دهند، اما همهء گزارش‌هاي ما وجود داشته و ما به مراجعي كه بايد در جريان باشند مثل دارايي گزارش لازم را ارايه كرده‌ايم. چون طرف حساب موسسه، مردم عادي نيست به مردم گزارش نداده‌ايم. اگر صندوقي بگذاريم كه مردم به آن كمك بكنند بايد گزارش داده شود. ما كه از كسي چيزي نگرفته‌ايم نه دولت پول داده نه ديگران. گروهي كه مي‌توانستند كارها را شخصي انجام دهند و منفعت ببرند حتي يك سهم هم در موسسه ندارند.

شما براي تشكيل هيات امناي موسسه تركيبي از افراد حقيقي و حقوقي را استفاده كرديد و چند سال پيش اين تركيب به تركيبي كاملاً حقيقي تبديل شد كه همين مساله محل مناقشات بسياري شد دليل اين تغيير چه بود؟

در زمان تشكيل خيريه و با بررسي كه انجام داديم پرورشگاه صنعتي در اداره موفق‌ترين بود چون استاندار وقت رييس هيات مديره بود - و هنوز هم هست- و هيات امنا تركيبي از استاندار، چند مسوول اداري و معتمديني از شهر كرمان بود كه هركدام از دو بخش به تنهايي قادر به ادارهء خوب پرورشگاه نبودند و ما نمونه‌هاي عيني چون موسسهء كرمانيان يا پرورشگاه‌هاي خصوصي را داشتيم. بنا به همين تجربهء موفق هيات امناي خيريهء مولي‌الموحدين تلفيقي از مسوولان دولتي (شخصيت‌هاي حقوقي) و بانيان خيري (حقيقي‌ها) بود كه فراتر از مسووليت رسمي علاقه‌مند بودند به عنوان امرخير در مديريت خيريه حضور داشته باشند. بعداً در روال كار مسووليت‌ها از حد ادارهء جايي مثل پرورشگاه بالاتر رفت و كارهاي توسعه‌اي نيازمند مسووليت‌پذيري بزرگي شد مانند امضاي ميلياردها تومان سفته و غيره; چرا كه ما مانند موقوفات املاكي نداشتيم تا از محل درآمدهاي آن موسسه اداره شود. موسسه بايد مسووليت مي‌پذيرفت و منابع مورد نياز خود را كسب مي‌كرد كه اين با روحيات دولتي سازگار نيست، ضمن آن‌كه به لحاظ قانوني نمي‌شد به مديران تكليف كرد تا در هيات امنا حضور داشته باشند بنابراين هيات امنا كه بالاترين ركن است خيلي متزلزل مي‌شد و ممكن بود كه موسسه متلاشي شود. به همين دليل در همان سال‌هاي اول اكثريت را به اشخاص حقيقي داده و فقط استاندار و مديران كل اوقاف و اقتصاد و دارايي در موسسه باقي ماندند تا جنبهء نظارتي داشته باشند و جهش موسسه هم از همين جا شروع شد اما دو سال پيش نيروي انتظامي به عنوان ناظر خيريه‌ها، اساسنامهء واحدي را با فرم ثابت به خيريه‌ها ابلاغ كرد تا اساسنامه‌شان را با آن تطبيق دهند و خيريهء مولي‌الموحدين مجبور شد به‌خاطر تطبيق با اساسنامه تغييراتي را در تركيب هيات امنا ايجاد و اشخاص حقوقي را از هيات امنا خارج كند. متاسفانه مديريت جديد استان تصور كرد اين اقدام سياسي بوده در حالي‌كه اين امر قبل از انتخابات رياست‌جمهوري اتفاق افتاد و ما به آقايان اعلام كرده‌ايم حاضر به بازگشت به اساسنامهء قبلي هستيم و اگر نيروي انتظامي قانع شد اين آمادگي را داريم به وضعيت قبلي برگرديم.

آقاي مرعشي! آيا وجود رانت موجب شده خيريه‌تان موفق باشد؟

كدام رانت، كدام سرمايه؟! نه سرمايه‌اي بوده نه رانتي.

پس منابع مالي از كجا تامين شده است؟

فقط جسارت مي‌خواست. روزي كه هواپيمايي ماهان تاسيس شد، هياتي از مديران هواپيمايي كشور به كرمان آمد، وقتي از شهر كرمان بازديد كردند به ما گفتند در شهري كه يك آژانس بليت فروشي ندارد چطور شركت هواپيمايي تاسيس مي‌كنيد. هواپيمايي هما با يارانهء سنگين دولت اداره مي‌شود. همزمان با تاسيس ماهان «بن‌اير» با سرمايهء بنياد مستضعفان تاسيس شد و بعد از چند سال با 10 ميليارد تومان كسري تعطيل شد. ايرلاين‌هاي ديگري هم راه افتاد پس رانتي نبوده است.

در زمان تاسيس خودروسازي، علاوه بر كرمان خودرو 51 موافقت با ارايهء طرح و 17 موافقت اصولي از سوي وزارت صنايع صادر شده بود كه همه جايي بهتر از بم در كرمان داشتند. در بم نه بازار مصرفي بود، نه صنعتگر قابل. خوش آب و هوا هم كه نبود،حتي مسايل امنيتي هم وجود نداشت پس چه رانتي در تاسيس آن بوده است؟ سالي كه كرمان خودرو 16 هزار خودرو وارد كرد تعاوني پسته 20 هزار خودرو وارد ايران كرد اما در كرمان خودرو هيچ‌كس ماشين قسطي نگرفت، هيچ‌كس ماشين مفتي سوار نشد و در نتيجه مديريت درست همين پول و درآمد با امانت‌داري تبديل به كارخانه‌اي مجهز و ارگ جديد شد. كجاي اين فعاليت‌ها رانتي بوده است.

در سيرجان از درآمد فروش زمين‌ها و مديريت صحيح منابع مالي در عمق 300 كيلومتري از دريا منطقهء ويژهء اقتصادي تاسيس شد بدون حتي يك ريال كمك از دولت.

ما ريسك‌هاي بزرگي كرديم و همواره مورد انتقاد بودم چرا مديران غيركرماني را به كرمان خودرو آوردم، چرا اختيارات وسيعي به مديران زيرمجموعهء خيريه دادم و ...

فقط استانداري كرمان قدرت نداشته، بقيه هم مي‌توانستند. اگر استانداري كرمان وضع خاصي داشته همهء پروژه‌ها بايد موفق مي‌شد. همان زمان من و آقاي ميرزاده خيريهء جوادالائمه را شبيه همان اساسنامه راه انداختيم كه قرار بود بيمارستاني بسازد اما پس از 20 سال هنوز تمام نشده.

آن‌چه در خيريهء مولي‌الموحدين موجب موفقيت شده عنايتي بوده كه خداوند داشته و مسووليت‌پذيري‌اي كه اين جمع داشتند.

مي‌گويند رابطهء شما با آقاي‌هاشمي رفسنجاني امورتان را تسهيل مي‌كرد؟

آقاي‌هاشمي از همهء حمايت مي‌كردند، همان‌طور كه گفتم در زمان تاسيس كرمان خودرو، نمايندگان همدان_ به دنبال تاسيس خودروسازي در همدان - سيناخودرو- بودند و آقاي‌هاشمي از آن‌ها حمايت كرد اما موفق نشدند.

تازه اگر اين حمايت را قبول كنم، اين حمايت در كرمان كه نبايد مدعي داشته باشد. امروز نايب رييس مجلس، مشاور ارشد رييس‌جمهور و وزير كشور هم كرماني‌اند. دست آقايان را مي‌بوسم اگر در اين چهار سال كاري براي كرمان انجام دهند. اگر آن‌ها موفق شوند ما كمك مي‌كنيم. به من مي‌گفتند اگر شما استاندار نبوديد، نمي‌توانستيد اين كارها را انجام دهيد. حالا شما كه استانداريد انجام دهيد.

آقاي مرعشي، منافع حاصل از فعاليت‌هاي موسسه در كجا استفاده مي‌شود؟

اموال موسسه قابل واگذاري به دولت و موسسه‌هاي غيردولتي نيست و منافع حاصل از فعاليت‌ها در جهت اهداف موسسه استفاده مي‌شود. بخشي از آن براي ايجاد مراكز توانبخشي هزينه شده و مي‌شود. به برق روستايي استان كمك شده است. مجموعه كمك‌هايي كه به مفهوم عادي نزد عامهء مردم كار خير تلقي مي‌شود و موسسه هزينه كرده است از مجموعه خيريه‌ها بيش‌تر است. درآمدهاي ماهان صرف توسعهء ناوگانش مي‌شود. در كشوري كه تحريم اقتصادي است بدون پول دولت ،هواپيماي مدرن مي‌آورد مردم چه مي‌خواهند و كارهايي كه به توسعه و آباداني منطقه كمك مي‌كند. صنعتي شدن بم و ...





Date: 85/.9/25



   سید احمد سام ،   لندن
دوست و همکار نادیده ام جناب آقای یزدان پناه.

سلام بر شما. امروز(۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۶) تصادفا مطلب فوق(گفتگو با سید حسین مرعشی) را در این صفحه دیدم.
شما درمقدمه ی مطلب و همچنین در پاسختان به یکی از خوانندگان به نام اقای محمد که با طعنه پرسیده بودند:آقای یزدانپناه سوالات این محاصبه(مصاحبه)را آقای مرعشی روی کاغذ براتون نوشتن یا همون موقع بهتون دادن؟ مرقوم فرموده اید : آقای مرعشی با روزنامه امید مصاحبه کرده اند. (حالا روزنامه به چه نحوی مصاحبه کرده ، من نپرسیدم).
بنده اهل گله و شکایت نیستم که در مذهب ما کافریست رنجیدن ، امااز شما که خودتان با قلم و مطبوعات سروکار دارید،بعید است منبع اصلی یک مطلب و مصاحبه اختصاصی را با آن که در داخل مطلب هم ذکر شده است ، دو بار به اشتباه یاد آور شوید. منبع این گفتگو فصلنامه ی مظلوم کرمان بود که ۱۳ سال بدون داشتن یک نفر در هیات تحریریه اش با بضاعت اندک اینجانب و کمک های خواهر ارجمندم سرکار خانم ایزدپناه چاپ شد و بنده بابت داشتن امتیاز نشریه و مدیر مسوول و سردبیر بودن آن حتی یک ریال هم از هیچکس و هیچ کجا دریافت نکردم. ۱۳ سال نشریه را با وجهی که از استانداری کرمان مستقیما به موسسه ی اطلاعات بابت کاغذ و فیلم و زینک و هزینه ی چاپ حواله می شد ، چاپ کردم و صدایم هم در نیامد. آخرالامر هم دست مریزادی گرفتم از یکی از همشهریانم که نوشتند : حیف کاغذ، حیف پول! بماند و بگذرم که آن کار با عشق و با انگیزه های الهی انجام می شد و من هم از ابتدا برای این کار کیسه ای ندوخته بودم. اما وقتی امروز دیدم حتی از ذکر منبع یک مصاحبه هم دریغ می شود ، بسیار تعجب کردم. خواستم با خود بگویم که یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت ، اما آن سخن حکیمانه ی دیگر حافظ دلم را گرم کرد که : توبندگی چو گدایان به شرط مزد مکن/که خواجه خود روش بنده پروری داند.
و اما در پاسخ به سوال آقای محمد(؟) و برای اطلاع شخص جنابعالی که گویا نحوه ی طرح سوالات مصاحبه برایتان مبهم بوده است عرض می کنم که آقای مرعشی تا لحظه ای که پای گفتگو نشست ، روحش هم از هیچیک از سوالات خبر نداشت. سوالات را من در مدت اقامت ده روزه ام در کرمان ، در حقیقت از تک تک افرادی که در شهر می دیدم ، می گرفتم. یعنی از بسیاری از همشهریهایم می پرسیدم که اگر قرار باشد سوالی از مرعشی بپرسید ، چه خواهد بود و آنان هم سوالات خود را می گفتند و الحق که آقای مرعشی حتی یک سوال را هم حذف نکرد ، وگرنه بنده آن مصاحبه را چاپ نمی کردم.
به گواهی صفحات موجود این نشریه (که انشاءالله دوره ی کاملش تا چند روز دیگر روی اینتر نت قابل خواندن خواهد بود) در تمام دوره ی سیزده ساله ی انتشار فصلنامه ی کرمان ، مجیز و تملق هیچکس را نگفتم. اولین شماره اش با یادو خاطره ی گلهای پرپر شده در دفاع مقدس و در پاسخی طولانی به استاد باستانی پاریزی آغاز شد و آخرینش هم فهرست موضوعی ۱۲ ساله ی فصلنامه را در بر دارد. علت توقف انتشارش هم این بود که مسوولان استان علیرغم وعده ها و قولهای مکررشان مبنی بر حمایت از نشریه(یعنی فقط پرداختن پول کاغذ و چاپ)، عملا بدهی خود را به موسسه ی اطلاعات که آن را چاپ می کرد ، بیش از دو سال به تعویق انداختند و نشریه معلق ماند.
باش تا صبح دولتش بدمد...
والحمدلله اولا و آخرا والعاقبه للمتقین.
سید احمد سام



   محمد رضا یزدان پناه ،   تهران
برادر گرانمايه جناب آقای سام

با سلام

هر جند حضوری توفیق زیارت شما نصیب نشده اما با اسم و شخصیت فرهنگی شماآشنایم وبه شما ارادت دارم.عدم ذکر منبغ صحیح مصاحبه بالا به اشتباه بوده و هیچ عمدی در کار نبوده و چه خوب بود آن زمان که از روزنامه امید اصل مصاحبه را می خواستم دوستانمان در روزنامه امید یادآوری می کردند که اصل مصاحبه در فصلنامه کرمان درج شده، در هرصورت شما اين بی دقتی و کوتاهی را بر ما ببخشائيد.

با سپاس فراوان محمد رضا یزدان پناه



   رضا ،   بافت
خوبه جالب بود



   كيوان ،   اهواز
سلام

خدمت همه هموطنان عزيز. از اينکه فرد با لياقتی مانند جناب آقای مرعشی ولو با رانت و رابطه و يا هر آنچه که ديگران نيز دارند می تواند در منطقه خود مايه خير برکت شود باعث خوشحال و مباهات است. هر چند که کرمانی نيستم ولی همواره بی لياقتی مديرانی را ر خوزستان ديده ام که باعث عقب ماندگی مردمند.



   سایت آقای مرعشی ،   http://www.marashi.ir/TeaShop.aspx?TID=96
توصيه مرحوم زواره اي




پس از آنکه به لطف و عنايت الهي هواپيمائي ماهان راه اندازي شد و اولين پروازهاي خود در مسير کرمان- تهران را برقرارکرد ، عليرغم اينکه مصوبات دولت و شوراي عالي هواپيمائي کشوري را داشتيم ، سازمان ثبت اسناد و املاک کشور که ریاست کل آن با آقاي زواره اي بود ، با ثبت شرکت مخالفت مي کرد . استدلال مرحوم زواره اي که خداوند او را غرق رحمت خود کند ، اين بود که با توجه به صدر اصل چهل و چهارم قانون اساسي ، هواپيمائي بايد دولتي باشد .
با توجه به عضويت ايشان در شوراي نگهبان و اينکه تفسير قانون اساسي هم بر عهده ان شورا بود ، به هيچ وجه نتوانسته بوديم ايشان را قانع کنيم و ادامه کار هم بدون ثبت شرکت با مشکلات حقوقي جدّي مواجه بود ، از جمله اينکه روزانه صدها مسافر بدون پوشش بيمه پرواز مي کردند و مسئوليت سنگيني متوجه مسئولان ماهان بود .در سفري که آقاي زواره اي به کرمان داشتند ، با ايشان مفصل صحبت کردم و در نهايت موافقت ايشان را گرفتم و کار به لطف خداوند تمام شد .
در پايان بحث و گفتگو ، آقاي زواره اي به من گفتند : اگر من جاي تو بودم دو کار را انجام نمي دادم ، يکي کرمان خودرو و يکي هواپيمائي ماهان را تاسيس نمي کردم .من که کاملا" از اين توصيه تعجب کرده بودم ، سوال کردم چرا ؟
در پاسخ شنيدم : خود و خانواده آقاي هاشمي را زير سوال بردي ،چون نمي تواني از ذهن مردم ايران ، اين مطلب را خارج کني که سهام اين شرکت ها متعلق به شما نيست .
من به ايشان مجددا" توضيح دادم که سهام اين دو شرکت متعلق به يک موسسه غير انتفاعي است وهیچ شخص حقیقی و یا حقوقی در آن سهمی ندارد و انتفاعی نمی برد و در آينده هم سهام آنها در قالب يک شرکت سهامي عام به مردم عرضه مي شود . ايشان در پاسخ گفت : من به عنوان مسئول ثبت اين را مي دانم و تاييد مي کنم ، مقصودم افکار عمومي است .
من در آن زمان بحث را خيلي جدي نگرفتم ولي بعدا" براي من هم ثابت شد که توصيه ايشان خيلي هم بيجا نبوده است زیرا با آنکه بارها طی اطلاعیه های رسمی توضیحات لازم را منتشر کرده ایم ولی هنوز این شایعات در گوشه و کنار شنیده می شود.
البته من تا زنده هستم ، چه مسئوليت رسمي داشسته و یا نداشته باشم ، اگر خدواند لطف کند و من را در معرض تصميم گيري براي تشکيل چنين موسساتي قرار دهد ، لحظه اي در انجام آن ترديد نخواهم کرد ، زيرا توسعه کشور و حل مشکلات جامعه منوط به تصميم گيري و مسئوليت پذيري است و آبروي من و امثال من در مقابل کمکي هر چند ناچيز به توسعه کشور، چه ارزشي دارد ؟
نکته اي که قابل توجه است اين است که همه افراد ، ممکن است چنين خطري را نپذيرند و اينجاست که تهمت زدن هاي بي روا ، ضربه خود را به جريان توسعه کشور وارد مي کند .
هر چند اين از خصلت هاي جهان سوم است ، در تعريف جهان سوم گفته اند ، جهان سوم جايي است که اگر بخواهي کشور خود را آباد کني ، خانه ات خراب مي شود و اگر بخواهي خانه ات آباد شود، بايد کشورت را خراب کني .
و الّا در کشورهاي صنعتي و پيشرفته ، اگر کسي هواپيمائي تاسيس کرد ولو اينکه همه سهام آن هم متعلق به خودش باشد ، نه تنها زير سوال نمي رود بلکه جامعه به او احترام می گذارد و او به داشتن ثروت افتخار می کند .
من معتقدم يک نسل از مديران توسعه گراي ايران ، بايد خود را فدا کنند تا ايران را از مرحله بلوغ تکاملي خود عبور کند . این افراد بايد بدون طمع و چشم داشت مادي از آبروي خود نيز مايه بگذارند .
روزي که کشور وارد مرحله توسعه يافتگي شده و از رنج جانکاه فقر و عدم تعادل هاي اجتماعي رها گردد ، تنگ نظري ها و حسادت ها هم کاهش خواهد يافت ، به اميد آنروز .

دوشنبه بيست و دوم مرداد هشتاد و شش



   http://www.kargozaranesf.blogfa.com/ ،   http://www.kargozaranesf.blogfa.com/
http://www.kargozaranesf.blogfa.com/



    ،  



   زمن ،   یزد
سلام
ميدونی چرامردم شايعه سازند لازمهاين کار ۲چيژ:
۱-حسادت
۲-کمبودروحی‌‌‌‌‌عاطفي
ازمتن خوبت ممنون



    ،  



    ،  



   مصطفی 09126992464 ،   جزیره کیش90/03/13
سلام.اینهمه مظلوم نمائی برای کیست.بقول اقای الهام ماهان به اب دریا وصل است.از زمان تاسیسش با توپولوفهای مصری و حمایت هاشمی شروع کرد یادش بخیر رمضان به بم برای واریز وجه سوخت نزد من میامد از سیر تا پیاز را میگفت چه خبر است میخوردند خوب هم میخوردند.اما نتیجه پرخوری بی ابروئی نزد مردم است.شما اینقدر بی خیر هستید که برای جانبازان و خانواده شهدا که ابروی امروز کشور مرهون زحمات و رشادتهای انان میباشد مثل هواپیمائی جمهوری اسلامی بلیط نیم بها صادر نمیکنید.اقای یزدان پناه احترام جنابعالی به ریخت و پاشهای صدارت در کیش است.قطعا روزی باید جوابگوئی کنید. جانباز شیمیائی و برادر دو شهید دفاع مقدس



   مصطفی 09126992464 ،   جزیره کیش90/03/13
سلام.اینهمه مظلوم نمائی برای کیست.بقول اقای الهام ماهان به اب دریا وصل است.از زمان تاسیسش با توپولوفهای مصری و حمایت هاشمی شروع کرد یادش بخیر رمضان به بم برای واریز وجه سوخت نزد من میامد از سیر تا پیاز را میگفت چه خبر است میخوردند خوب هم میخوردند.اما نتیجه پرخوری بی ابروئی نزد مردم است.شما اینقدر بی خیر هستید که برای جانبازان و خانواده شهدا که ابروی امروز کشور مرهون زحمات و رشادتهای انان میباشد مثل هواپیمائی جمهوری اسلامی بلیط نیم بها صادر نمیکنید.اقای یزدان پناه احترام جنابعالی به ریخت و پاشهای صدارت در کیش است.قطعا روزی باید جوابگوئی کنید. جانباز شیمیائی و برادر دو شهید دفاع مقدس



   محمد ،   کرمان92/09/23
با عرض سلام خدمت جناب اقای مر عشی و جناب اقای احمد سام



خداوند حفظ تان کند



   محمد ،   کرمان92/09/23
با عرض سلام خدمت جناب اقای مر عشی و جناب اقای احمد سام



خداوند حفظ تان کند



   محمد ،   کرمان92/09/23
با عرض سلام خدمت جناب اقای مر عشی و جناب اقای احمد سام



خداوند حفظ تان کند



   محمد ،   کرمان92/09/23
با عرض سلام خدمت جناب اقای مر عشی و جناب اقای احمد سام



خداوند حفظ تان کند



   محمد ،   کرمان92/09/23
با عرض سلام خدمت جناب اقای مرعشی و جناب اقای احمد سام



خداوند حفظ تان کند



 
ثبت نظر
نام :
شهر :
ایمیل :
 
کد امنیتی :
تایپ کد امنیتی :  
 
 
وبلاگ  |  زندگینامه  |  پیشینه کاری   |  پروژه کیش   |  دیدگاهها   |  فعالیتهای فرهنگی اجتماعی   وب سایت   لینک ها
© 2009 YazdanPanah.com       Hosted by CyberPersia.com